اخیراً به طور مکررشاهد قطع برق هستیم.شاید شما هم تا حالا تجربه قطع شدن برق در شب را داشته اید. در آن تاریکی تقریباً مطلق ، آدم احساس خاصی دارد:
ندیدن محیط اطراف ، باعث می شود نتوانیم چند قدم راه برویم و مرتب به در و دیوار و اشیاء اطراف برخورد کنیم.حتی برای یک کار ساده مثل خوردن یک لیوان آب ، نمی توانیم به راحتی به آشپزخانه برویم...
یا ساده تر از آن ، حتی اگر دست خودمان را جلوی صورتمان بگیریم ، نمیتوانیم آن را ببینیم .
تا حدی که برای جلوگیری از بروز هر گونه خطری ، باید حرکت خود را بسیار محدود کنیم یا یک گوشه ای بی حرکت بنشینیم تا نه ما با کسی یا چیزی برخورد کنیم و نه کسی با ما تصادم نماید.
اگر خوب دقت کنیم ، می بینیم با وجودی که تجربه سالهای طولانی زندگی کردن در این خانه و اتاقهای آن را داریم ، ولی وقتی تاریکی پیش می آید ( یا بهتر بگویم: وقتی نور را از دست می دهیم ) ، نمی توانیم با تصویر ذهنی خودمان از محیط اطراف ، راهمان را پیدا کنیم.اما در همین شرایط ، اگر حتی یک کبریت روشن کنیم ، تا حد زیادی این مشکل برطرف می شود.
این مسأله نشان میدهد که ما برای « حرکت کردن » در فضای اطراف ، نمی توانیم روی حدسیات ذهنی خودمان حساب کنیم . چون گمانه زنی های ذهنی ما درباره وضعیت محیط اطرافمان ، به حدی نادرست یا غیر دقیق است که عملاً کارآیی ندارد و به درد نمی خورد و ما برای درک « جایگاه خود در محیط اطراف » و « تشخیص مسیر صحیح حرکت » حتماً به وجود « نور » احتیاج خواهیم داشت. ولو اینکه آن نور ، نور ضعیف و کمی باشد.
این نور ، برای راه رفتن در خانه لازم بود. ما برای حرکتهای مهمتر ، برای اینکه در زندگی در مسیر صحیح حرکت کنیم و دچار آسیب نشویم ، هم به « نور » نیاز داریم.
آن نوری که می تواند ما را از سرگشتگی های میدانهای گوناگون زندگی نجات دهد و مسیر درست عبور را به ما نشان دهد ، « علم » است.حتی مقدار کمی علم هم می تواند تا حد زیادی این اثر را داشته باشد.
برای این مقصود ، ما نیازمند کسب معرفت در خصوص « شناخت انسان » و « جایگاه او در جهان اطرافش » هستیم. بدون برخورداری از حداقل ضروری این شناختها ، ما نمی توانیم فضای اطرافمان را درست ببینیم و مسیر صحیح عبور را پیدا کنیم. بلکه ناچاراً به گمانه های ذهنی غیر دقیق و بعضاً نادرست خود تکیه می کنیم که نتیجه آن هم برخورد با دیگران و ایجاد انواع ناراحتی ها و اختلافات و کدورتها و نگرانی هاست.
می بینید که داشتن علم و معرفت، چقدر از مشکلات مردم را می تواند برطرف کند؟ واقعاً بیش از حدی که آنها فکر می کنند پول می تواند مشکلاتشان را حل کند.
به مردم جامعه ما نگاه کنید.چقدر از آنها دنبال کسب این شناختها و روشن ساختن فضای زندگی خود هستند؟
حالا اگر از شما درباره داستان « مردمی که در سرزمین تاریکی ها زندگی می کنند » بپرسند ، حتماً می توانید آن را تعریف کنید!