انسان نباید خودش را از دیگران بهتر بداند. این فکر از نظر علم اخلاق ، فکر پسندیده ای نیست. اما در مواقعی که یک فرد اهل نماز جمعه و نماز جماعت و هیئت و مجالس مذهبی و ... ، یک فرد خیابانی آستین کوتاه و یقه باز را می بیند که فرضاً زنجیری هم در دست دارد و مشغول چرخاندن آن است ، چه؟
آیا این منطقی نیست که فرد اول ، خودش را بهتر از فرد دوم بداند؟
آیا اگر خودش را بهتر از فرد دوم نداند ، فکر خلاف واقعیت کرده است؟
اینکه ما به مسجد و هیئت برو بیا داریم و نماز جمعه مان ترک نمی شود و... اینها امور خوب آشکار و قابل مشاهده ای هستند لذا جزو دسته خوبی های آشکار یا ظاهری قرار می گیرند. اما برخی خوبی ها مثل خیر اندیشی برای دیگران ، حسد نداشتن ، تواضع ، انصاف داشتن ، امانتداری ، دیگران را در مال خود شریک دانستن ، و ... چون جایگاهشان در درون فرد است ، امور آشکار و قابل مشاهده ای نیستند. اتفاقاً معمولاً این خوبی های درونی و پنهان ، ارزش و اهمیت بیشتری دارند تا خوبی های ظاهر و آشکار.
در مثال فوق ، تنها چیزی می توانیم بگوئیم ، این است که فرد اول خوبی های ظاهری بیشتری نسبت به فرد دوم دارد. اما ما به درون افراد دسترسی نداریم و نمی دانیم که آیا خوبی های درونی فرد اول هم بیشتر از خوبی های درونی فرد دوم است یا نه؟
چه بسا فرد اول بدی های درونی بیشتری نسبت به فرد دوم داشته باشد ، به طوری که در نهایت ، امتیاز نهایی ( مجموع خوبی ها منهای مجموع بدی ها ) فرد دوم بیشتر از امتیاز نهایی فرد اول باشد.
لذا به صرف برخورداری از خوبی های ظاهری بیشتر نسبت به فردی ، نمی توانیم حکم کنیم که « ما از او بهتر هستیم ».
( توجه شود که « فرد دوم » در مثال فوق ، کسی است که فقط ظاهر او مودب به آداب اسلامی نیست. نه کسی که « تجاهر به فسق » داشته باشد که در این صورت حکم آن معلوم است ).