قانون کلی این است که هیچ انسانی خواهان بدی نیست. هیچ انسانی به دنبال ضرر زدن به خود و بدبختی خود نیست. غالباً وضع به این صورت است که اگر کسی کار بدی انجام داد به این دلیل است که از بد بودن آن آگاه نبوده است. البته منظور از « آگاهی » در اینجا ، صرف اطلاع عادی ( آگاهی نظری ) نیست که فرضاً فردی بداند که « دزدی بد است ». بلکه منظور این است که بد بودن آن را حقیقتاً درک کند. به عبارت روشنتر ، منظور این است که « حقیقت » آن را که امر زشتی است ، درک کند. اگر ما از حقیقت گناه آگاهی داشتیم ، هرگز آن را انجام نمیدادیم. علّت اصلی عصمت ائمه معصومین (ع) هم این است که آنها با علم الهی خود ، از حقیقت گناه به طور کامل آگاه هستند به طوریکه زشتی و ضرر آن را همانگونه که هست درک می کنند ؛ لذا مرتکب آن نمی شوند. و گرنه آنها هم مثل ما انسانند و می توانند هر کاری انجام بدهند.
ما برای آنکه حقیقت یک چیزی را بیان کنیم ، چاره ای نداریم مگر اینکه آن را به چیزهایی که برایمان آشنا هستند تشبیه کنیم[1].
حقیقت گناه چیزی شبیه زنجیر است که با آن دست و پای خودمان را می بندیم. حقیقت توبه و استغفار هم شبیه باز کردن و پاره کردن این غل و زنجیرهاست تا اینکه آزاد شویم.
حقیقت گناه ، چیزی شبیه فرو رفتن در یک جوی پر از چرک و آلودگی است. حقیقت توبه و استغفار هم شبیه پاک کردن خودمان از این آلودگی ها و زدودن این کثافات از چهره و تن خودمان است.
حقیقت گناه ، چیزی شبیه به بار سنگینی است که فردی بر دوش خود حمل کند. آدمی که بار سنگینی را حمل می کند، زود خسته می شود و توان راه رفتن را از دست میدهد و از پیمودن راه باز می ماند. حقیقت توبه و استغفار هم شبیه پائین آوردن این بار سنگین از دوش خودمان و بر زمین گذاشتن آن است.
حقیقت گناه ، چیزی شبیه به سقوط در یک پرتگاه عمیق است که منجر به مجروحیّت شدید فرد و باز ماندن او از پیمودن راه می شود. حقیقت توبه و استغفار هم شبیه نجات یافتن از این پرتگاه و بهبودی جراحات و برگشت به شاهراه اصلی است.
حقیقت گناه چیزی شبیه زنگ زدن یک شیء فلزی است که باعث غیر قابل استفاده شدن آن می شود. حقیقت توبه و استغفار هم شبیه زودن این زنگارهاست تا اینکه آن شیء مجدّداً نو و قابل استفاده گردد.
حقیقت گناه ، چیزی شبیه به آتش است. وقتی عمارتی آتش می گیرد ، قسمتی از آن می سوزد و آن قسمتی که سالم مانده است بر اثر دوده ناشی از آتش ، سیاه و کدر می شود و اگرچه مثل قسمت سوخته شده نیست امّا زیبایی خود را از دست میدهد. توبه و استغفار، همه اینها را جبران می کند.
حقیقت ارتکاب گناه ، شبیه به این است که فردی مدتی طولانی زحمت بکشد و عرق بریزد و خانه زیبایی بسازد و سرمایه زیادی را در راه ساختن آن و تجهیز آن به وسایل زندگی و نیز آراستن آن به کار برد ، آنگاه با یک بی احتیاطی ظاهراً کوچک ، با یک غفلت ساده ، با یک سهل انگاری ، با یک خطا باعث بروز آتش سوزی در آن عمارت گردد و همه آن زحمات و سرمایه ها از بین برود.
بسیار واضح است که اگر ما بتوانیم در پس چهره ظاهری زیبا و دلفریب گناهان ، حقیقت های فوق را ببینیم ، هرگز مرتکب آن نمی شویم.
[1] - در علومی مثل فیزیک و شیمی نیز برای توضیح مفاهیم غیر محسوس، آنها را به اشیاء محسوس تشبیه می کنند. مثل تشبیه اتم به منظومه شمسی ، که به این کار « مدل سازی » گفته می شود. مدل سازی در سایر علوم نیز نقش مهمی را ایفا می کند.