در یک نگاه سطحی و ظاهر بین ، جوانی ، مجموعه ای از سالهای زندگی است که توانایی جسمی و نیرو و نشاط روحی و طراوت فرد در اوج خود قرار دارد. همچنین ، پیری ، مجموعه سالهای پایانی زندگی است که فرد دچار ناتوانی های روز افزون و ضعف جسمی و ذهنی می شود.
اما در یک نگاه عمیقتر ، می توان جوانی و پیری را بر مبنای دیگری بیان کرد:
پیری ، فرسوده شدن و از بین رفتن شور و نشاط و نیروی جسم و ذهن و زشت شدن است.
عادتها ( عادت = رفتاری که زیاد از فرد سر می زند و تکرار می شود ) و رفتارهای زشت هم دقیقا همین کار را با "وجود" فرد می کنند. وقتی کسی ، اعمال زشت و رفتارهای نادرست داشته باشد ، این اعمال و رفتار ، وجود او را زشت می کنند و زیبایی و طراوت خدادادی او را از بین می برند. چنین کسی ، حقیقتاً در حال پیری است هر چند در سالهای جوانی عمر خود باشد.
اما کسی که بتواند بر رفتار خود مسلط شود و جلوی بروز رفتارهای ناپسند خود را بگیرد ، در حقیقت جلوی زشت شدن وجود خود را گرفته است. همچنین کسی که بتواند رفتارهای زیبا در خود ایجاد کند ، در حقیقت وجود خود را زیبا کرده است. چنین کسی در حال جوانی است هر چند در سالهای پایانی عمر خود باشد.
جوانی و پیری ، غیر از زیبایی و زشتی ، با نشاط و نیرو و خمودگی و ضعف هم نسبت دارند.
طرد رفتارهای زشت و ایجاد نمودن رفتارهای زیبا ، حاکی از شور و نشاط و نیروی فرد است.
آیا بدون نشاط ، و بدون نیرو ، می توان مجموعه ای را زیبا نگهداشت و از زشت شدن آن جلوگیری نمود؟ خیر.
پس فردی که چنین کاری را انجام می دهد ، حتما دارای شور و نشاط و نیرو و طراوت وجودی است ، هر چند پوست او چین و چروک پیدا کرده باشد و موهایش سفید شده باشد؛
همچنین ، فردی که عادات نادرست از او بروز می یابد ، و نمی تواند بر عادات زشت خود مسلط شود و آنها را از وجود خود بیرون کند ، و وجود خود را به سمت زیبایی سوق بدهد ، در حقیقت دچار ضعف و خمودگی است ؛ هر چند در سالهای جوانی عمر خود باشد.
آیا مهم این است که ظاهر فرد ، جوان باشد و رفتار او (که برخاسته از ذات و وجود اوست) پیر ( زشت و ضعیف) باشد؟
یا مهم این است که وجود فرد ، جوان و با طراوت و پر نشاط باشد ، هر چند ظاهر او سالخورده باشد؟
آیا دید سطحی به یک قضیه ، آن قضیه را بهتر تحلیل می کند و حقیقت ذاتی آن را بهتر نمایان می سازد ، یا دید عمقی؟
به مطلب فوق باید این نکته را اضافه نمود که بهترین معیار و شاخص برای زیبایی یک رفتار ، ارتباط آن رفتار با "خداوند متعال" است که کاملترین و بنابراین "زیباترین موجود" است. آری ، جوانی افراد به اندازه تقوای آنهاست و پیری شان به اندازه گناهانشان. افراد موءمن همیشه جوان هستند و افراد فاسق و لاابالی ، همیشه پیر.
کلام خداوند در قرآن:
خداوند در قرآن کریم ( سوره نوح - آیات 10 الی 12) می فرماید:
اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّارا یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا وَ یُمْدِدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ اَنْهارا.
از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است بارانهاى پربرکت آسمان را پىدرپى بر شما فرو مىفرستد و اموال وفرزندان شما را افزون مىکند و براى شما باغهاى خرم وسر سبز ونهرهاى آب جارى قرار مىدهد.
معنای "مال" و "بنین" در آیه فوق مشخص است. اما اینکه خداوند می فرماید اگر استغفار کنید (و دیگر گناه نکنید) برای شما باغستان و نهرها ایجاد می کنم ، این یعنی چه؟
مدتی است روی این نکته فکر می کنم. آیا همه افراد مومن و پرهیزگار ، باغستان خرم و نهر دارند؟ طبیعتا خیر. به نظرم رسید که این باغستان و نهر ، علاوه بر سایر معانی که می تواند داشته باشد ، می تواند به معنای "جوانی ذات فرد" باشد. زیرا باغستان خرم و نهر ، دارای ویژگی "زیبایی" و "طراوت" و "نشاط آفرینی" است و اینها همان ویژگی های "جوانی" هستند.
شاهد عینی:
همانطور که در کتابهای مربوط به عاشورا نوشته شده ، و همانطور که در دفاع مقدس زمان خودمان دیده یا شنیده ایم ، خیلی از مومنین با وجود کهولت سنی، در جنگ شرکت می کردند و نبرد جانانه ای انجام می دادند و رشادت فراوانی از خود نشان می دادند تا سرانجام به شهادت می رسیدند.
این رفتار ، دارای چند ویژگی است:
ا- ویژگی "عشق" : اینکه فردی بیاید و جان خود را فدای کسی یا چیزی بکند ، این نشان دهنده وجود "عشق" است. تا عشق در میان نباشد ، کسی چنین کاری نمی کند.
2- ویژگی "نشاط و نیرو": این چنین نبردهای مردانه ای ، با روحی خمود و ضعیف ، قابل انجام نیست.
ویژگی های فوق ، همگی از ویژگی های "جوانی" هستند.