«اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که « آقا ما صنعت هستهای را میخواهیم چهکار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسیها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری میگفت ما این مادّهی بدبوی عَفِن را میخواهیم چهکار کنیم، بگذارید بردارند ببرند!» (مقام معظم رهبری)
« ماجرای نفت » حتی محدود به امضای قراردادننگین دارسی نیز نمیشود. قراردادی که توسط پادشاه و به وسیله دیگر دولتمرد قاجاری با انگلیس بسته شد و این کشور از نفت ایران برای تأمین سوخت کشتیهای جنگی و تجاری خود در طول جنگ جهانی اول استفاده کرد. « ماجرای نفت » تا ملی شدن صنعت نفت و نخستوزیری «سپهبد حاجعلی رزمآرا» هم ادامه پیدا کرد. رزم آرا که مرتبط با «شرکت نفت انگلیس و ایران» بود بهدنبال تصویب قرارداد الحاقی نفت، موسوم به «گس- گلشائیان» در مجلس شانزدهم بود. قراردادی که موجب میشد همچنان کشور انگلستان سایهی خود را بر صنعت نفت ایران و سود حاصله از آن بگستراند.
گویی تفکر دولتمرد قاجاری، اینک در رزم آرا حلول کرده بود آنجا که برای نشان دادن سرسپردگی خود به انگلیس، دست به تحقیر هویت ایرانی زد و گفت ملتی که لیاقت لولهنگسازی ندارد، چگونه میتواند صنعت نفت را اداره کند! رزمآرا حتی گفت ملیشدن صنعت نفت، بزرگترین خیانت به ایران است! اما 13 روز پس از قتل رزمآرا، قانون ملی شدن صنعت نفت ایران به تصویب مجلس رسید.
فناوری هستهای و تفکر دولتمرد قاجاری
تفکر دولتمرد قاجاری البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تا به امروز نیز ادامه یافته است و هرگاه مردم این سرزمین خواستهاند روی پای خود بایستند و بدون کمک دیگران، راه پیشرفت را طی کنند، عدهای از روشنفکرنماها قلم به دست گرفته و نوشتند که یا ما توانایی انجام این کار را نداریم، و یا اینکه اصلا ما را با این موضوعات چه کار؟
« صنعت غرب ما را غارت میکند و به ما حکم میراند و سرنوشت ما را در دست دارد. پیدا است که وقتی اختیار اقتصاد و سیاست مملکت را به دست کمپانیهای خارجی دادی، او میداند که به تو چه بفروشد و دستکم این را میداند که چه چیز را نفروشد. و البته برای او که میخواهد فروشندهی دائمی کالاهای ساختهی خود باشد، بهتر این است که تو هرگز نتوانی از او بینیاز باشی. و خدا زنده بدارد معادن نفت را. نفت را میبرند و در مقابل هرچه بخواهی به تو میدهند. از شیرمرغ تا جان آدمیزاد »! [شباهت این جمله کتاب جلال ، با رفع تحریم ها در ازای محدودیت صنعت هسته ای را دریابید].
دستیابی به «فناوری هستهای» و پیشرفت ایران در این صنعت نیز از جمله مسائلی است که در سالهای اخیر، تفکر روشنفکری، آن را تقبیح کرده و اساسا ضرورت دستیابی به آن را منکر شده است. به عقیدهی اینان، فناوری هستهای ، همان مادهی بدبو و عفنی است که به کار ما نمیآید و همان بهتر که آن را به دیگران واگذاریم و اصلا مملکتی که «نفت» دارد، «اورانیوم» میخواهد چه کار! اما همانگونه که تاریخ اهمیت استراتژیک مادهای به نام نفت را در عصر حاضر نشان داده است، اهمیت فناوری هستهای در جهان آینده را نیز نشان خواهد داد.
شاید اگر جلال، این روزها زنده بود، چیزی شبیه جملاتی که دربارهی «نفت» و خیانت روشنفکرنماها نوشته بود، امروز درباره «اورانیوم» و « صنعت هستهای » ایران مینوشت.
-------------------------------
برگرفته از سایت www.khamenei.ir (با تخلیص و اندکی تصرف)