مدتی بود نمی توانستم به نت بیام و بنویسم... این هم خودش ناشی از مسایلی بود که پر از نکته است و شاید انشاء الله بعداً نکته هایش را اینجا نوشتم. از این به بعد سعی می کنم بیشتر به اینجا سر بزنم. البته همه کارها به دست خداست. انگیزه ام هم این است که شاید یک زمانی برخی مطالب به درد کسی بخورد...
این قطعی های برق حتی در روز عید قربان هم ما را رها نمی کنند! امروز دو بار برق رفت و من به فکر افتادم که لامپ ذخیره برقی را که داریم ، تعمیر کنم تا شاید قابل استفاده بشود... پیچهای درپوش آن را باز کردم و کارم را انجام دادم و بعد که خواستم درپوش راببندم ، هر چه گشتم اثری از پیچها نبود! من که اصلاً از جایم تکان نخورده بودم. یادم هست که موقع باز کردنشان آنها را با احتیاط روی زیلو گذاشته بودم... تا شعاع دو متری همه جا را هم خوب نگاه کردم و هم دست کشیدم، نه. خبری از پیچها نبود. از بچگی یادم بود که وقتی چیزی گم می شد ، بزرگترها می گفتند صلوات بفرستید تا پیدا بشود ( اینهم از آن سنت های حسنه ای است که امروزه یا فراموش شده یا در حال فراموش شدن است). خودم هم در دعای جوشن کبیر دیده بودم که یکی از نامهای خداوند ، « یا رادّ ما قد فات » است. یعنی: « ای برگرداننده آن چیزی که از دست رفته است »
. خلاصه سه چهارتا صلوات فرستادم و خداوند را چند بار با همین نام مبارکش صدا زدم و باز با دقت گشتم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.دیگر نا امید شدم. با خودم گفتم: ولش کن. بالاخره روزی پیدا می شود. درپوش لامپ ذخیره برق را همینجوری سر جایش گذاشتم و آن را به برق زدم.
چند ساعت بعد که نماز مغرب را خوانده بودم و برخی کارهای دیگر را هم انجام داده بودم ، موقع حرکت کردن در اتاق ، پایم به چیز کوچکی خورد. با خود گفتم شاید پیچها باشند. چند قدم مسیر را برگشتم. یک دانه ( تخم ) میوه روی زیلو بود که از قبل هم میدانستم که آنجاست. با خودم گفتم: همین دانه به پایم خورده ، پیچها نبوده اند. ولی بعد گفتم: بگذار کمی دیگر هم بگردم. دوباره شروع به گشتن کردم و شاید نیم دقیقه هم نگذشت که هر دو پیچ را کنار هم پیدا کردم! در همان محدوده ای بودند که چند ساعت قبل همه اش را گشته بودم!
1- استجابت دعا ، لازمه اش این نیست که فوراً شما به هدفتان برسید. استجابت دعا یعنی اینکه شما به هدفتان می رسید اما کی؟ معلوم نیست. دیر و زود دارد.
در جایی خواندم که حضرت موسی (ع) دعا کرد که: خدایا! فرعون را نابود کن. خداوند هم بلافاصله پیام داد که خواسته شما را پذیرفتم و دعای شما را مستجاب کردم. اما فاصله بین لحظه غرق شدن فرعون در رود نیل تا دعای حضرت موسی ، سی سال بود!
2- ما هم نباید عجله کنیم و هم نباید نا امید شویم. واقعیتی که وجود دارد این است که ما علممان کم است. نمیدانیم که تقدیر خداوند و حکمت کارهای او چیست. به همین خاطر است که عجله می کنیم و صبر نداریم و اگر هم در مدت کوتاه به هدفمان نرسیدیم ، از خدا و دعا کردن و دین و خلاصه همه چیز ناامید می شویم. و چه بسا نیک رفتاری ( تقوا ) را رها کنیم و هر رفتار ناشایستی ( گناه ) از ما سر بزند! در حالی که شاید تقدیر خداوند این باشد که چیزی را که می خواهیم ، به ما بدهد ولی در آینده ، نه حالا. شاید این فاصله زمانی ، خیلی خیرات و برکات داشته باشد.
فیلم یوسف پیامبر را حتماً می بینید. ساقی فرعون تا هفت سال فراموش کرد که به قولش عمل کند و شفاعت یوسف را بکند و این به این دلیل بود که خداوند می خواست حضرت یوسف به خاطر امیدواری و توسل به غیر خدا ( که البته عمدی هم نبود و بر اثر فراموشی بود ) توبیخ بشود و پاک شود. اما علاوه بر پاک شدن او، خیرات دیگری هم برایش داشت:
- در این مدت هفت سال ، حضرت یوسف روی همزندانی هایش کار کرد و همه آنها هدایت شدند ؛
- همه آنها در این مدت و در این شرایط سخت زندان رفتارهایی از حضرت یوسف دیدند که خیلی خوب او را شناختند ؛
- بر اثر دو عامل بالا ، همه همزندانی هایش یاران خوبی برای حضرت یوسف در امر تبلیغ یکتا پرستی شدند.
اگر یوسف این مدت در زندان نمی ماند ، هم این همه افراد هدایت نمی شدند و هم خود حضرت یوسف ، تنها می ماند و یار و یاوری نداشت که بعداً او را در نشر یکتا پرستی یاری کنند و هم خودش بین مردم خوب شناخته نمی شد.
هر مشکلی را می توان یک جور « زندان » فرض کرد. یعنی کلمه « زندان » را می توان استعاره برای هر یک از مشکلات و نابسامانی های زندگی در نظر گرفت و هدایت افراد و شناخته شدن بین مردم و پیدا کردن این همه یار و یاور را استعاره برای هر امر خیر. می بینیم که هر مشکلی ، هر چند هم زیاد طول بکشد ، نهایتاً خیلی خیر و برکت در آن هست. البته مشروط به اینکه ما هم یوسف گونه وظیفه خودمان را بدانیم و به آن خوب عمل کنیم و صبر پیشه کنیم و بی تابی نکنیم و از توجه به خداوند و نیک رفتاری ( تقوا ) دست نکشیم.