دیشب خوابی دیدم. اما بیان آن نیازمند یک مقدمه است:
حدوداً از سن دبیرستان ، گرایش خاصی در من ایجاد شد و آن علاقه به سادات بود. به طوریکه مثلاً اگر کاری داشتم و باید به مغازه ای میرفتم ، مغازه ای را که صاحبش سید بود بر مغازه های دیگر ترجیح میدادم حتی اگر می دانستم که جنس آن نامرغوب است یا گرانتر میدهد. سید بودن فروشنده برایم یک ارزشی بود که مهمتر از جنس مرغوب یا قیمت مناسب بود. همین گرایش در ازدواج هم اثر گذاشت. به طوریکه برای انتخاب همسر ، فردی را که سید بود بر افرادی که سید نبودند اما در سایر کمالات و ارزشهای دیگر برتر بودند ( حتی در صفات اخلاقی مثل صبر و حلم و ... ) در نظر من ارجح بودند. و همیشه این شعر را می خواندم:
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا *** ما همه بنده و این قوم خداوندانند.
( نیازی به تذکر نیست و هر عاقلی می داند که این مسأله در حیطه مسایل شخصی است و مسایل اجتماعی مثل انتخابات و ... قطعاً فرق می کند ).
دیشب فرزند خردسالم فضولی کرد و مادرش با او برخورد کرد و او هم ناراحت شد و گریه کرد. من با خودم فکر کردم که کاش همسرم در اینجا با حلم بیشتری برخورد می کرد تا کودک نرنجد. و بعد به خودم گفتم: خودت سید بودن را بر دیگر صفات ترجیح دادی وگرنه در اطرافیان نزدیک افرادی بودند که اخلاقیات خیلی خوبی داشتند. با خودم گفتم: به اینترنت می روم و پستی می زنم و به کاربران میگویم که برای زندگی مشترک آینده ، صفاتی را که به درد زندگی می خورد مورد نظر قرار دهید و احساسی برخورد نکنید و ...
شب خواب دیدم: گویا قیامت شده است. جمعیت عظیمی بود. شخصی که کمی فربه بود و شکمش کمی بزرگ بود در جلوی جمعیت ایستاده بود و ترازوی بزرگی در دست داشت. مردم به صف بودند و یکی یکی جلو می رفتند و آن شخص با ترازویش ، مردم را به « سالم » و « ناسالم » تفکیک می کرد و هر دسته را دیک جانب خود قرار می داد. نوبت من که شد و در ترازو قرار گرفتم ، آن شخص ( که با توجه به صفات ظاهری اش که در کتابها خوانده بودم و نیز مسئولیتی که آنجا داشت فکر می کنم حضرت علی (ع) بودند ) به من فرمود: تو شکمت پر از عفونت است.... اما ما تو را به عنوان یک آدم سالم می پذیریم.
( آن قسمت نقطه چین را برای این ننوشتم چون مطمئن نیستم که خودشان چیزی فرمودند یا اینکه من استنباط کردم. ولی به حد یقین می دانم که علت اینکه مرا با وجود پر بودن از عفونت ، به عنوان آدم سالم پذیرفتند ، این بود که من همیشه سادات را بر غیر سادات ترجیح می دادم و لو اینکه غیر سادات از سایر لحاظها بر سادات برتری داشتند).
لذا آمدم به اینترنت تا به کاربران بگویم: هر گاه یک سید طرف ارتباطتان بود ، فکر نکنید که او یک آدمی است مثل سایر آدمها با این تفاوت که سید است. بلکه فکر کنید شخص علی ابن ابی طالب (ع) طرف ارتباطتان است و همانگونه که اگر امیر المومنین (ع) طرف ارتباطتان بود به آن حضرت احترام میگذاشتید ، به آن سید هم همانگونه احترام بگذارید.