- مسلمان می داند که همه حوادث و موقعیتهای زندگی ، چیزی جز امتحان نیست. لذا نه از « نداشته ها » ناراحت می شود و نه از « داشته ها » خوشحال می شود. او هر پیشامدی ( مثبت یا منفی ) را صرفاً یک امتحان قلمداد می کند و در هر حالت فقط به انجام تکلیف فکر می کند و موفقیت از نظر او یعنی انجام دادن تکلیف.
- مسلمان همه افراد و نیروهای موجود در جامعه و حتی جهان را صرفاً اسباب جاری شدن مشیت و خواست الهی می داند و به هیچ یک از آنها نگاه استقلالی ندارد. لذا برای همه امور مثبت و آرزوهای خود فقط به خداوند امید دارد و از او کمک می خواهد. و در همه امور ظاهراً منفی ، فقط از خداوند می ترسد چون می داند که هیچ چیزی بدون خواست خدا نمی تواند کوچکترین ضرری به او بزند.
- مسلمان قسمت قابل توجهی از وقت و نیروهای خود را برای شناخت تکلیف خود در موقعیتهای مختلف صرف می کند. چه موقعیتهای فردی و چه مسائل و موقعیتهای اجتماعی. سهم عمده ای از کوشش های او صرف تأمین دانشها و مهارتهای لازم برای « تشخیص تکلیف در موارد مختلف » می شود.
- مسلمان می کوشد تا صفات الهی را حتی الامکان در خود پیاده کند. صفاتی مثل کریم بودن ، رحیم بودن ، ستار بودن و ... (تخلقوا باخلاق الله)
- مسلمان امور عادی زندگی مثل خوردن ، خوابیدن ، حرف زدن ، معاشرتهای اجتماعی و ... را فقط در حد نیاز انجام میدهد و به شدت مراقب خودش است که اینگونه مسایل را بیش از حد ضرورت انجام ندهد.
- مسلمان در ارزیابی همه کارها و موقعیتهایی که برایش پیش می آید ، اولین سئوالی که برای خودش مطرح می کند این است که : تکلیف شرعی من در این مورد چیست؟ و اگر سر سوزنی احتمال داد که ممکن است آن کار یا موقعیت ، به ارتباط بین او و خدایش صدمه بزند (به ایمانش آسیب بزند) از ورود در آن کار خودداری خواهد کرد. این همان معنای اصلی دائم الذکر بودن است.
- مسلمان همه چیز را امانت الهی می داند: اعضای بدنش ، زمان ، مکان ، موقعیت کاری ، پول ، همسر و فرزندان ، دوستان ، همسایه ها و ... و سعی می کند در مورد این امانتها به وظیفه خودش درست و کامل عمل کند.
- مسلمانی که همه چیز را از دریچه توحید می نگرد ، و رضای الهی برایش مهمترین چیز است ، و فقط به او امید دارد و فقط از او می ترسد ، حتماً خیلی مشتاق دیدار خدایش خواهد بود. از نظر او بهترین حالتی که انسان می تواند خدایش را ملاقات کند ، « شهادت « است. بنابراین او همواره در آرزوی شهادت خواهد بود. البته معنای شهادت را وسیعتر از آن می داند که فقط به کشته شدن فیزیکی در جنگ نظامی محدود شود.
- مسلمانی که از دریچه توحید به همه اشیاء و جهان می نگرد، ارتباطش با خدا - یعنی دین - برایش مهمترین و عزیزترین چیز خواهد بود. چیزی که همه چیزهای دیگر - حتی جانش - عنداللزوم باید در راه آن فدا شود. لذا مسلمان همیشه این عزیزترین امر ( یعنی دینش ) را یاری خواهد کرد. او پیامبرش را ، بلکه همه پیامبران الهی را (انما الدین عندالله الاسلام) یاری خواهد کرد. یاری دین خدا یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر. مسلمان نمی تواند از کنار موقعیتهایی که یک حکم از احکام دین ( به تعبیری: زحمتهای همه انبیاء و اولیاء ) پایمال شده بی تفاوت بگذرد.
- مسلمان می کوشد تا در دلش ، دوستی و محبت هیچ کسی و هیچ چیزی به صورت استقلالی وجود نداشته باشد. دل او فقط جای محبت الله است. و محبت هر چیز دیگری که وارد دل میشود باید بر اساس ارتباط آن چیز با خدا باشد و شعبه ای باشد از محبت الله. محبتها و دوستی هایی که این شرط را نداشته باشند، مجوز ورود به قلب او را دریافت نخواهد کرد. او بر دروازه قلب خودش نشسته است و از اجرای این قانون مراقبت می کند.