ابتدا توضیح معنای دو واژه:
- وسواس : این واژه در اصل، به معنی صدای آهسته ای است که از به هم خوردن زینت آلات بر می خیزد. سپس این واژه به هر صدای آهسته ای اطلاق شده است. و بعد از آن، به خطورات و افکار بد و نامطلوبی که در دل و جان انسان پیدا می شود و شبیه صدای آهسته ای است که در گوش فرو می خوانند اطلاق گردیده است.
- خناس : این واژه به معنی جمع شدن و عقب رفتن است. این به خاطر آن است که شیاطین هنگامی که نام خدا برده می شود، عقب نشینی می کنند. و از آنجایی که این امر غالباً با پنهان شدن توأم است، این واژه به معنی « اختفاء » هم آمده است.
اصولاً شیاطین برنامه های خود را با مخفی کاری می آمیزند، و گاه چنان در گوش جان انسان می دمند، که انسان باور می کند این فکر، فکر خود اوست که از درون جانش جوشیده است و همین باعث اغوا و گمراهی او می شود.
کار شیطان، تزئین (آراستن) و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، و دروغ در پوسته ای از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهی در پوشش هدایت است. خلاصه، هم خود شیاطین مخفی هستند و هم برنامه هایشان پنهان است.
این هشداری است به همه رهروان راه حق که : منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قبافه اصلی ببینند، یا برنامه هایشان را در شکل انحرافی مشاهده کنند. هرگز چنین نیست. آنها وسواس خناسند و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریاکاری و ظاهرسازی و مخفی کردن حق است.
اگر آنها در چهره اصلی ظاهر شوند، اگر آنها باطل را با حق نیامیزند، و اگر آنها صریح و صاف سخن بگویند، به فرموده حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، لم یخف علی المرتادین: مطلب بر پویندگان راه خدا مخفی نمی شد!!
شیاطین همیشه قسمتی از این (حق) می گیرند و قسمتی از آن (باطل)، و به هم می آمیزند تا بر مردم مسلط شوند. چنان که امیر مومنان علیه السلام در ادامه همان سخن می فرماید: فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه.
اینها همه از یکسو، از سوی دیگر، آیه من الجنة والناس هشدار می دهد که وسواسان خناس تنها در میان یک گروه و یک جماعت و یک قشر و یک لباس نیستند. بلکه در میان جن و انس پراکنده اندو در هر لباسی و هر جماعتی یافت می شوند. باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خداوند پناه برد.
دوستان ناباب، همنشین های منحرف، پیشوایان گمراه و ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتب های الحادی و التقاطی ظاهر فریب، وسائل ارتباط جمعی وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده وسواس خناس واردند که انسان باید از شر آنها به خداوند پناه برد.
هر لحظه امکان انحراف برای انسان وجود دارد. اصولاً وقتی خداوند به پیامبرش (ص) دستور می دهد: «از شر وسواس خناس به خدا پناه ببر»، دلیل بر امکان گرفتار شدن در دام خناسان و وسوسه گران است. با اینکه رسول خدا (ص) به لطف الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویشتن به خدا، از هر گونه انحرافی بیمه شده بود، ولی با این حال، این آیات را می خواند و به خداوند پناه می برد. در چنین وضعیتی، تکلیف دیگران روشن است!
اما نباید مأیوس شد. زیرا که در مقابل این وسوسه گران مخرب، فرشتگان آسمان به یاری بندگان مومن و رهروان راه حق می آیند و آنان را کمک می کنند: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة.
اما هرگز نباید مغرور شد و خود را بی نیاز از موعظه ، پند، تذکر و امدادهای الهی دانست. باید همیشه به او پناه برد. همیشه بیدار بود و هوشیار!
(برگرفته از تفسیر نمونه، سوره مبارکه ناس)