دو شخص فرضی را در نظر بگیرید: شخص الف، مسلمان است اما اعمال نادرستی هم انجام می دهد. شخص ب مسلمان نیست اما آن اعمال نادرست را هم انجام نمی دهد.
می خواهیم یک مقایسه کلی از این دو شخص انجام بدهیم. به نظر شما، در حالت کلی، کدامیک از این دو نفر «بهتر» از دیگری است؟
قطعاً شخص الف.
زیرا درجه اهمیت اعتقادات، از درجه اهمیت اعمال بسیار بالاتر است (به عبارتی، اصل انسان، فکر اوست. و در حوزه فکر، مسایل کلان چون خداوند و پیامبران و ... مهمتر از مسایل خُرد و جزئی تر هستند). همانطوری که تا ستونهای یک خانه سالم و محکم نباشند، زیبایی دکوراسیون داخلی آن هیچ فایده ای ندارد؛ مسأله قبول داشتن یا نداشتن موضوعات بسیار مهمی چون خداوند جهان، نبوت پیامبران، و امامت، بسیار مهمتر از درست بودن یا نبودن اعمال جزئی افراد است. گرچه اسلام، اعمال نادرست را تأئید نمی کند و شخص مسلمان باید علاوه بر اعتقادات درستی که دارد، اعمالش هم درست باشد زیرا دین، مجموعه اعتقادات و اخلاق و اعمال است و برای مومن خوبی بودن، باید هر سه اینها درست باشند. ما در اینجا اصلاً قصد نداریم اهمیت اعمال را کم جلوه دهیم، بلکه فقط میخواهیم در مثال ذکر شده، بین دو شخص فرضی یک مقایسه کلی انجام دهیم.
خود اعتقادات هم از مسایل متعددی تشکیل شده است که به صورت زنجیره ای به هم وصلند:
ممکن است کسی خداوند را قبول داشته باشد، اما پیامبران را قبول نداشته باشد؛
ممکن است کسی خداوند و پیامبران را قبول داشته باشد اما پیامبر خاتم (ص) را قبول نداشته باشد؛
ممکن است کسی همه پیامبران و پیامبر خاتم (ص) را قبول داشته باشد اما جانشینان آن حضرت (یا برخی از آنها) را قبول نداشته باشد؛
همه اینها در اعتقادات خود، کامل نیستند و اعتقادات سالمی ندارند. شرط درست و صحیح بودن اعتقادات، این است که تا آخرین حلقه زنجیره اعتقادی شخص درست باشد. زیرا فایده این زنجیره اعتقادی این است که ما را هدایت کند و در طوفانهای سهمگین زمانه حفظ نماید و به ساحل نجات برساند. بدیهی است که حتی اگر یک حلقه از این زنجیره ناقص باشد، کل زنجیره ناسالم و معیوب و ناکارآمد خواهد بود.
برخی از افراد ممکن است خداوند و پیامبران و پیامبر خاتم (ص) و همه جانشینان بر حق آن حضرت را قبول داشته باشند، اما چون آخرین جانشین آن حضرت - امام مهدی (عج) - هم اکنون در غیبت هستند، از نظر اعتقادی نداند که در زمان غیبت باید چکار بکند و تکلیف او چیست. بدیهی است چنین شخصی نمی تواند با استفاده از این زنجیره، خود را نگاه دارد زیرا به آخرین حلقه دسترسی ندارد.
از یکطرف چنین شخصی به آخرین حلقه دسترسی ندارد، از طرف دیگر هم اصلاً منطقی و عاقلانه نیست که خداوند بندگانش را، و پیامبر خاتم (ص) و جانشینان آن حضرت، امت خود را رها کرده باشند و برای آنها در دوران غیبت (که دورانی طولانی و پر از فتنه های سخت است) راهنما و دستگیره ای قرار نداشته باشند.
پس شخصی که اعتقاد قلبی (نه صرفاً به موجب قانون اساسی کشور) به مسأله ولایت مطلقه فقیه ندارد، اعتقاداتش ناسالم و ناقص و ناکارآمد است، و به صورت کلی، شخصی که اعتقادات او کامل و سالم باشد، حتی اگر اعمال نادرستی انجام بدهد، بهتر و برتر از شخصی است که اعتقادات ناقص و ناسالم دارد حتی اگر اعمال نادرستی انجام ندهد.
گرچه ما در اینجا اعتقادات را مهمتر از اعمال دانستیم، اما ضروری است خطر بزرگ اعمال نادرست (گناه) را بیان کنیم: اگر شخصی مواظب اعمالش نباشد و در اعمالش دقت نکند و مستمراً اعمال نادرست (گناه) انجام بدهد، هر چند در ابتدا اعتقادات درستی داشته باشد اما پس از مدت زمانی آن اعمال نادرست در اعتقادات او هم اثر خواهند گذاشت و اعتقاداتش را فاسد خواهند کرد (تغییر خواهند داد).
خداوند کریم در قرآن مجید می فرماید:
ثم کان عاقبة الذین أساءوا السوأى أن کذبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزئون (سوره روم - آیه 10)
یعنی: پس عاقبت کسانی که کارهای زشت انجام دادند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را مسخره می کردند.