در بیمارستان ما ، یک کنفرانسی درباره دیابت برگزار شد که تنی چند از پزشکان متخصص ، مطالبی ارائه دادند.
فایلهای POWER POINT مطالب ارائه شده از یکی از آنها ( که پزشک معالج خودم هستند ) را دریافت کرده ، آپلود کردم که لینک آن در زیر درج می شود.
http://dl5u.savefile.com/ff52f82fdf1a808ab150aeb85fc39344/diabets.ppt
انشاء الله فایل دوم را هم در فرصت بعدی آپلود می کنم.
بنا به نوع شغلم ، با بچه های کوچولو از نوزاد چند روزه گرفته تا طفل 3-2 ساله و بالاتر ارتباط دارم. آنها به کاری که من با آنها دارم واکنشهای کاملاً متفاوتی می دهند. از همان اول من با خودم فکر می کردم که این کوچولوها آنقدر سنشان کم است که فرصت نداشته اند نوع رفتارهای خودشان را از محیط اطراف و به طور اکتسابی یاد بگیرند. اگر هم نتوانیم در مورد کودکان 3-2 ساله این را بگوئیم ، در مورد نوزادان چند روزه تا چند ماهه تا حد زیادی می توانیم این را بگوئیم. لذا آن چیزی که تا حد خیلی زیادی نوع رفتار و واکنش این کوچولوها را تعیین می کند ، صفاتی است که از والدین آنها به آنها به ارث رسیده است.
از وقتی خداوند به من نیز اولاد عنایت فرمود ، در همان سن 3-2 سالگی چیزهایی را در رفتار او می دیدم که خودم هم همان صفات و رفتارها را قبلاً داشتم. اما دو نکته در اینجا جلب توجه می کرد:
1- فرزند من ، صفتی را که خود من قبلاً نیز داشتم ، با شدت بیشتری نشان می داد.
2- فرزند من ، صفتی را که خود من قبلاً نیز داشتم ، در سن خیلی کمتر از سنی که من آن رفتار را بروز می دادم ، بروز می داد.
روی این مسائل فکر می کردم. دیدم هر کودکی ، « گنجینه » ای از رفتارها و صفات والدین را با خود دارد که نوع رفتارش تا حد زیادی وابسته به محتویات این گنجینه است. گنجینه ای که قبل از اینکه از ما به فرزندمان برسد ، از پدران و مادرانمان به ما رسیده بود و ما اکنون آن را به فرزندان خود می سپاریم. شکی نیست که این گنجینه هم دارای عاملهای مثبت ( رفتارهایی با ارزش مثبت ) و هم دارای عاملهای منفی ( رفتارهایی با ارزش منفی ) است. مانند: نحوه برخورد و رفتار ما با والدینمان و ... . این گنجینه در گذر زمان از نسلی به نسل بعد منتقل می شود.
چیزهایی که در این گنجینه قرار دارد ، رفتارهایی از ما و پدران ماست که از سوی ما « زیاد تکرار » شده اند. به عبارت دیگر: هر کاری و رفتاری و فکر و حالتی که در شما زیاد تکرار شود ، در وجود شما نهادینه می شود و به زبان پروتئین ( ژن ) ترجمه می شود و به نسل بعد از شما داده می شود و این یکی از بزرگترین معجزات طبیعت است.
پس اگر می خواهید به نسل بعد از خود خدمت مهمی کنید ، از همین الان مواظب همه اعمال و رفتار و حتی افکار و حالتهای خودتان ( حتی مخفی ترین و گذراترین آنها ) باشید.
کارشناسان بهداشت روانی ، برای داشتن سلامت روان ، اصول زیر راتوصیه می کنند:
1- خودشناسی: سعی کنید استعدادها و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید.
2- مراقبت: استعدادها و نقاط قوت خود را توسعه دهید. در مقابل رفتارها و خواسته های نامطلوب ، خود را کنترل کنید.
3- روابط اجتماعی سالم: به شخصیت دیگران احترام بگذارید و در عین حال ، آنچه را صحیح نمی دانید ، نپذیرید و استقلال رأی داشته باشید.
4- تنوع در فعالیت: ضمن اینکه یک فعالیت اصلی دارید ، سایر جنبه های شخصیت خود را با فعالیتهای دیگر پرورش دهید.
5- تغییر نگرش: اگر با مراجعه به ذهن خود ، افکار مثبت را جانشین افکار منفی کنید ، تنفر و بدبینی شما کمتر می شود و احساس بهتری پیدا می کنید.
6- توجه به به توانایی ها و رشد آن: در هر شرایطی از ضعف و نقص که باشید دارای نقاط قوتی هستید که می توانید با شناخت و پرورش آنها به پیشرفت و موفقیت دست یابید.
7- تشویق نمودن خود: به صفات و عملکردها و تلاشهای مثبت خود توجه داشته باشید و به خاطر آنها به خودتان احسنت بگوئید.
8- داشتن هدف: برای خودتان اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعیین کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
9- مأیوس نشدن: با چند بار شکست مأیوس نشوید. در اغلب موارد راهی برای حل مشکل وجود دارد که لازم است آن را بیابید. در بعضی از موارد لازم است هدف را تغییر دهید
.10- ورزش مایه شادابی: به طور مستمر و متعادل ورزش کنید که مایه شادابی و سلامتی جسم و روان است.
انسان نباید خودش را از دیگران بهتر بداند. این فکر از نظر علم اخلاق ، فکر پسندیده ای نیست. اما در مواقعی که یک فرد اهل نماز جمعه و نماز جماعت و هیئت و مجالس مذهبی و ... ، یک فرد خیابانی آستین کوتاه و یقه باز را می بیند که فرضاً زنجیری هم در دست دارد و مشغول چرخاندن آن است ، چه؟
آیا این منطقی نیست که فرد اول ، خودش را بهتر از فرد دوم بداند؟
آیا اگر خودش را بهتر از فرد دوم نداند ، فکر خلاف واقعیت کرده است؟
اینکه ما به مسجد و هیئت برو بیا داریم و نماز جمعه مان ترک نمی شود و... اینها امور خوب آشکار و قابل مشاهده ای هستند لذا جزو دسته خوبی های آشکار یا ظاهری قرار می گیرند. اما برخی خوبی ها مثل خیر اندیشی برای دیگران ، حسد نداشتن ، تواضع ، انصاف داشتن ، امانتداری ، دیگران را در مال خود شریک دانستن ، و ... چون جایگاهشان در درون فرد است ، امور آشکار و قابل مشاهده ای نیستند. اتفاقاً معمولاً این خوبی های درونی و پنهان ، ارزش و اهمیت بیشتری دارند تا خوبی های ظاهر و آشکار.
در مثال فوق ، تنها چیزی می توانیم بگوئیم ، این است که فرد اول خوبی های ظاهری بیشتری نسبت به فرد دوم دارد. اما ما به درون افراد دسترسی نداریم و نمی دانیم که آیا خوبی های درونی فرد اول هم بیشتر از خوبی های درونی فرد دوم است یا نه؟
چه بسا فرد اول بدی های درونی بیشتری نسبت به فرد دوم داشته باشد ، به طوری که در نهایت ، امتیاز نهایی ( مجموع خوبی ها منهای مجموع بدی ها ) فرد دوم بیشتر از امتیاز نهایی فرد اول باشد.
لذا به صرف برخورداری از خوبی های ظاهری بیشتر نسبت به فردی ، نمی توانیم حکم کنیم که « ما از او بهتر هستیم ».
( توجه شود که « فرد دوم » در مثال فوق ، کسی است که فقط ظاهر او مودب به آداب اسلامی نیست. نه کسی که « تجاهر به فسق » داشته باشد که در این صورت حکم آن معلوم است ).
در یکی از تفاسیر ، ذیل آیه شریفه
و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن الله ذو فضل علی العالمین.
( بقره – 251 )
آمده است:
جمیل ابن درّاج از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند:
خداوند به برکت کسانی که نماز می خوانند از شیعیان ما ، بلا را از کسانی که نماز نمی خوانند از شیعیان ما ، رفع و دور می کند ؛ و اگر همه نماز را ترک کنند در آن وقت بلا و عذاب بر همه نازل خواهد شد.
خداوند به برکت آن دسته از شیعیان که زکات می دهند ، بلا را از آن دسته ( از شیعیان ) که زکات نمی دهند دفع می کند و اگر همه زکات ندهند ، بلا بر همه نازل خواهد شد.
خداوند به برکت کسانیکه حج می روند از شیعیان ما ، بلا را از کسانیکه حج نمی روند ( از شیعیان ) دور می کند و اگر همه به حج نروند آنگاه عذاب بر همه نازل می گردد.
1- چه خدای خوبی داریم!!!!!!!
2- فضل و رحمت و مهربانی خدا تا چه حد زیاد است! که به خاطر عمل به تکلیف کردن بعضی افراد ، عذاب را از آنهایی که عمل به تکلیف نمی کنند دور می کند!
3- « شیعه » در هر حال « شیعه » است ولو به برخی از تکالیف هم عمل نکند.
تبصره خیلی خیلی مهم:
نباید این گونه امیدواری ها ، باعث سهل انگاری و قصور شیعیان گردد چون ظاهراً مراد از « بلا » و « عذاب » ، بلا و عذاب دنیوی است نه اخروی. یعنی حساب و کتاب آخرت سر جای خودش است. گر چه قید ظاهری در آیه وجود ندارد که مراد از بلا و عذاب را فقط به بلا و عذاب دنیوی محدود گرداند و از قدیم هم گفته اند: سالی که نکوست از بهارش پیداست!
ضمناً احادیث خیلی زیادی هم وجود دارند که شیعه بودن را منوط به پیروی از اهل بیت علیهم السلام در عمل دانسته است.
4- این مسأله ، مصداقی از سبقت گرفتن رحمت خدا بر غضب اوست.
5- معلوم می شود یکی از علتهای اینکه بعضی افراد که واجبات دینی را رعایت نمی کنند و به هیچ بلا و عذابی هم دچار نمی شوند چیست.