... ثم تولی الی الظل و قال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر.
بسیار مناسب است به عنوان حسن ختام فعالیت این وبلاگ، یک نکته قرآنی تقدیم خوانندگان محترم شود:
در سوره مبارکه مائده آیه 11 می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمت الله علیکم اذ هم قوم أن یبسطوا الیکم أیدیهم فکف أیدیهم عنکم و اتقوا الله و علی الله
فلیتوکل المومنون.
در اینجا روی تقوا و توکل تکیه شده است. روشن است که منظور از توکل این نیست که انسان به بهانه واگذاری کارش به خدا، شانه از زیر بار مسئولیتها خالی کند و یا تسلیم حوادث گردد. بلکه منظور این است که در عین به کار گرفتن تمام قدرت و نیرو:
اولاً - توجه داشته باشد که آنچه دارد از خود او نیست، و از ناحیه دیگری است و به این وسیله روح غرور و خودبینی را در خود بشکند.
ثانیاً - هرگز از بزرگی حوادث و مشکلات نهراسد و مأیوس نشود، و بداند تکیه گاهی دارد که قدرتش بالاترین قدرت ها است.
ضمناً با توجه به این که در این آیه نخست دستور به تقوا می دهد، سپس اشاره به مسأله توکل می کند، استفاده می شود که حمایت خدا شامل حال پرهیزگاران است.
باید توجه داشت: "تقوا" از ماده "وقایه" به معنی خویشتنداری و جلوگیری کردن از عوامل سوء و فساد است.
(پایان تفسیر. به نظر بنده، بسیار به جاست در مورد رابطه متقابل بین "تقوا" و "توکل" یک تحقیق کاربردی صورت بگیرد. هم تحقیق تفسیری، هم تحقیق فلسفی، هم تحقیق روانشناختی و ...).
اللهم عجل فرج مولانا صاحب الزمان.
-----------------------------------------------------------------------------------------
وَهُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
او کسی است که از آسمان آبی نازل کرد و بوسیله آن گیاهان گوناگون رویانیدیم، از آن ساقهها و شاخههای سبز خارج ساختیم و از آنها دانههای متراکم، و از شکوفه نخل خوشهها با رشتههای باریک بیرون فرستادیم و باغها از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و بیشباهت هنگامی که میوه میکند به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن نشانه هائی برای افراد با ایمان است.
برای محافظت از یک سیستم، در درجه نخست باید به "ورودی" های آن سیستم توجه کرد و اجازه نداد که مواد ناسالم وارد سیستم شود. زیرا اکثر قریب به اتفاق آسیبهایی که یک سیستم را آلوده و متضرر میکنند، از راه "ورودی" ها وارد آن می شوند (مثل یک سیستم کامپیوتری) و چنانچه ما "ورودی" های هر سیستم را بشناسیم و انواع "مواد سالم" و "مواد ناسالم" را هم بشناسیم و دائماً مواظب باشیم که مواد ناسالم وارد سیستم مان نشوند، آنگاه می توانیم تا حد زیادی درباره سلامت سیستم خودمان مطمئن باشیم. به نظر من، همین ، معنی "تقوا" است که یک مفهوم کلیدی در دین است.
ورودی های یک "انسان" (به عنوان یک سیستم) چیست؟
- غذایی که می خورد (از راه حلال به دست آمده باشد، پاکیزه و مشروع باشد، این ورودی ما را به بحث اقتصاد اسلامی وصل می کند. چیزی که هر کدام از ما باید به اندازه نیازمان آن را فرا بگیریم. احادیثی داریم در این باره که بدون فرا گرفتن احکام دینی مربوط به اقتصاد، وارد کسب و کار نشوید)؛
- سحنانی که می شنود (غیبت نشنود، حرفهای لهو و لعب نشنود، رسانه های بیگانه و ضد دین و ... نشنود)؛
- چیزهایی که می بیند؛
- افکار و خیالاتی که به ذهنش وارد می شوند؛
- اعمالی که انجام می دهد؛
شاید سیستم انسان، ورودی های دیگری هم داشته باشد. فعلاً فقط همینها به ذهن من رسید. نکته مهمی که باید بیان کنم این است که "اعمال" انسان، از یک جهت "خروجی" انسان محسوب می شوند اما از جهت دیگری، ورودی محسوب می شوند. هر عملی، نتیجه پردازشهایی است که روی ورودی هایی انجام شده است و آن عمل، از انسان "صادر" شده است؛ لذا یک "خروجی" محسوب می شود. اما همین عمل، از آن جهت که دارای یک بعد نامرئی (غیر فیزیکی) است که محدود به زمان و مکان انجام عمل نیست و همواره در نفس انسان باقی می ماند، و مجموعه این ابعاد نامرئی عملهای مختلف، حقیقت "انسان" را می سازند و شکل می دهند. به عبارت دیگر، انسان توسط عمل خودش ساخته می شود. از این رو، عمل را می توان جزء ورودی ها به حساب آورد.
خیلی کم ممکن است یک سیستم، ورودی های سالمی داشته باشد اما خروجی ناسالم بدهد. اما اگر چنین اتفاقی افتاد، ما باید به ساختار سیستم توجه کنیم و در آن دنبال ریشه اشکال بگردیم. در مورد نفس انسان، امیدوارم که همانند جسم انسان، ویژگی "خود ترمیمی" داشته باشد. یعنی اگر خودش اشکالی در ساختار خودش داشت، بر اثر دریافت مستمر ورودی های سالم و عدم دریافت ورودی ناسالم، اشکال ساختاری آن رفع شود (البته نفس، از ابتدا سالم به وجود می آید... ، و در اینجا منظور از اینکه خودش اشکالی در ساختارش داشته باشد، این است که قبلاً بر اثر کثرت ورودی های ناسالم، دچار آسیب - بیماری - شده باشد و این آسیب بر ساختار آن تأثیر گذاشته باشد؛ به اصطلاح رایجتر، ملکه نفسانی سوئی در آن رسوخ کرده باشد).
پیامبر بزرگ خدا حضرت محمد مصطفی (ع) به امیر مومنان علی (ع) فرمودند:
یا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِکَ فَتَهَیَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَکَ الشَّیطانُ وَ اِذا نَوَیتَ خَیرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَکَ الشَّیطانُ عَن ذلِک.
اى على! هرگاه وقت نمازت رسید، آماده آن شو وگرنه شیطان تو را سرگرم مى کند، و هرگاه قصد [کار] خیرى کردى
شتاب کن وگرنه شیطان تو را از آن باز مى دارد.
وقتی در کاری موفق می شوید، اولین کاری که پس از موفق شدن خود باید انجام بدهید چیست؟
وقتی خبر موفقیت اطرافیان و وابستگان خود را می شنوید، اولین کاری که باید بکنید چیست؟
نکته ساده ای است. اما ما نیاز داریم که گاهی روی نکات ساده تأکید کنیم. چون خیلی از نکات ساده، در عین سادگی، بسیار اهمیت دارند و دنیایی از معارف و علم در آنها نهفته است، ضمن آنکه بی توجهی به همین نکات ساده، می تواند اثرات بسیار بدی در پی داشته باشد.
وقتی خودمان یا یکی از وابستگانمان در کاری موفق می شویم، اولین کاری که پس از شنیدن خبر موفقیت باید انجام بدهیم، شکر به درگاه الهی است. حال میل خودتان است: یا سرتان را به سمت آسمان بگیرید و دستهایتان را به سوی آسمان بلند کنید و بگویید: الخمد لله رب العالمین؛ یا اگر خواستید، چند دقیقه اندک از مردم و محیط اطرافتان جدا شوید و با خدای خودتان، همو که این موفقیت را به شما داده، خلوت کنید و دو رکعت نماز شکر بگزارید.
هیچ کسی نیست که در زندگی اش به نحوی با مشکلات متعددی درگیر نباشد. به قول معروف، اگر مشکلات همه مردم را در یک میدانی جمع کنند و مردم بیایند نگاه کنند، هر کسی با دیدن مشکلات دیگران می گوید : صد رحمت به همان مشکل خودم!
پس آنچه مهم است طرز برخورد ما با مشکلات است.
اصولا آدمهای موفق آدمهایی هستند که بیشتر از دیگران با مشکلات درگیری داشته اند اما از راه درست به بررسی و حل آنها پرداخته اند، لذا به عنوان آدم های فرهیخته و موفق، در بین جامعه بشری معروف شده اند. برعکس، افراد ناموفق، کسانی هستند که با مشکلات، برخورد ناصحیح (غالباً بر پایه احساسات) داشته اند، چون نمیخواسته اند زحمت برخورد صحیح با مسائل را بکشند (این امر به نظر من سه علت می تواند داشته باشد: یا نمی دانند، یا نمی توانند، یا اهل زحمت کشیدن نیستند). در حالیکه برخورد ناصحیح با یک مسأله، نه تنها آن را حل نمی کند ( اما ممکن است مسأله به طور کاذب حل شده به نظر برسد؛ دقت کنید)، بلکه باعث بروز مشکلات دیگری هم می شود.
از قطاری که از قم می آمد پیاده شدم و به ترمینال رفتم تا سوار اتوبوس شوم و به شهرستان بروم.
از مسئول باجه مربوطه پرسیدم: جا دارید؟
گفت: بله. اسمت؟
گفتم: ....
گفت: .... هستی؟
گفتم: بله. (فکر نمی کردم اسم مرا به خاطر داشته باشد).
گفت: هنوز قم هستی؟ (این یکی را دیگر اصلاً فکرش را نمی کردم که بداند من از کجا آمده ام، هیچوقت نپرسیده بود و منم نگفته بودم که از کجا آمده ام).
گفتم: قم درس می خوانم. اما ساکن شهرستان ... هستم.
گفت: آن سیدی که همیشه باهات بود کو؟
گفتم: من همیشه تنها می اومدم اینجا. سیدی با من نبوده.
گفت: همیشه یک سیدی باهات بود (با دست دور سرش دایره ای کشید) عمامه سیاهی بر سر داشت.
گفتم: نه. همیشه تنها بودم.
گفت: چه درسی میخوانی؟
گفتم: فلسفه و کلام اسلامی
گفت: درس حوزویه؟
گفتم: نه. دانشگاهی است.
...
برخی افراد اشتباهاً فکر می کنند که: وارد فلان کار که گناه است می شویم اما تا آخرش نمی رویم و هر وقت خواستیم از آن خارج می شویم.
اشتباه ایشان اینجاست که:
مسیر جهنم (گناهان) یک مسیر افقی نیست تا انسان فکر کند که فقط مقداری از راه را می رود و بقیه اش را نمی رود یا از هر جای راه که بخواهد و هر زمان که بخواهد برمی گردد. بلکه این مسیر، یک مسیر عمودی (سقوط) است که اگر فرد شروع به سقوط کرد، دیگر اختیار ماندن یا برگشتن را ندارد.