نشریه "خط حزب الله" ، نشریه مکتوب سایت رهبری (khamenei.ir) است.
نشریهی «خط حزبالله» به عنوان رسانهی مکتوب پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR با هدف انتشار در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیأتهای مذهبی و پایگاههای بسیج منتشر شد.
نسخهی PDF نشریه در سه نسخهی تابلوی اعلانات، A4 جهت مطالعه و A3 برای چاپ و تکثیر بر روی سایت KHAMENEI.IR قرار گرفته و عموم امت حزبالله میتوانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئتهای مذهبی و پایگاههای بسیج توزیع کنند.
دانلود شماره جدید نشریه با عنوان "مأموریت جدید": http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=30542
دانلود شماره های پیشین نشریه: http://farsi.khamenei.ir/page?id=30484
خطرات زیادی ، نه فقط انقلاب ما ، بلکه هر انقلابی را تهدید می کند. از جمله:
1- فساد در حوزه های مختلفی چون اقتصاد سیاست اخلاق خطرناک است
2-اقازاده ها و رانت و پارت بازی و احساس مصونیت نورچشمی ها خطرناک است
3- رواج بی قانونی و قانونشکنی خطرناک است
4-تحریف امام و رهبری خطرناک است
5-نفوذ دشمن خارجی در حوزه های سیاست و اقتصاد و فرهنک خطرناک است
6-تحرک دشمنان داخلی یا به قولی منافقین خطرناک است
7-چون انقلاب ما اسلامی بود فاصله گرفتن مردم از اسلام خطرناک است
8-فاسد شدن مسئولین خطرناک است
9-تجملگرایی خواص خطرناک است
10-بی بصیرتی خواص خطرناک است
11- از دست دادن روحیه انقلابی و مصلحت اندیشی خطرناک است
12-بی عدالتی خطرناک است
13-فقرخطرناک است
و...
همه و همه اینها برای انقلابی اسلامی مضر است و برای آینده این انقلاب خطرناک است ولی شاید انچه خطرناکتر از همه اینهاست و با بودن ان همه این مسایل می تواند در پرتو ان حل شود ، عدم شناخت صحیح نسل فعلی از مبانی و اصول و چرایی انقلاب است.
انقلاب اسلامی ، یک امانت الهی و بلکه بزرگترین امانت است. نسل حاضر و نسل های بعدی دریافت کننده این امانت الهی هستند.
باید دقت کنیم:
هم نسل انقلاب کننده ، وظایفی در انتقال امانت الهی برعهده دارد و هم نسل حاضر و نسلهای بعد وظایفی در دریافت انقلاب برعهده دارند. هر کدام باید وظایف خود را بشناسند.
اگر نسل دریافت کننده انقلاب از اصول و مبانی و چرایی به وجود امدن این امانت الهی معرفت و شناختی نداشته باشد قدر آن را نخواهد دانست.
اگر این نسل نداند که نسل گذشته به خاطر چه اصول و مبانی انقلاب کردند؟؟ و به خاطر چه اصولی جلوی گلوله و توپ و تانک رفتند؟؟ و بر پایه چه مبانی 8 سال مقابل دشمن ، دست بسته زنده به گور شدند؟؟ و ... ؛ قدر این امانت بزرگ الهی را نخواهند دانست.
اگر اصول و مبانی که نسل گذشته به خاطر آن انقلاب کرده اند تحریف شود ؛ و اصول و مبانی انقلاب عظیم اسلامی ایران بر اساس حقوق شهروندی و ثروت و دموکراسی و .......تبیین شود ، نسل حاضر هیچ ارزشی به این انقلاب قایل نخواهند شد.
اگر نسل حاضر و نسل های بعد اصول را درست نشناسند:
نسل حاضر چون با اصول و مبانی چون حقوق بشر و دموکراسی و حقوق شهروندی و ثروت و......این انقلاب را خواهند شناخت این همه تلاش و مجاهدت برای رسیدن بدان را بی ارزش تلقی خواهند کرد. زیرا با مقایسه ای ساده می فهمند که خیلی از کشور ها این همه مجاهدت نکرده اند و سختی ندیده اند و کشته نداده اند ولی به ان اصول رسیده اند و لذا نسل انقلابی را ملامت خواهند کرد.
اگر نسل حاضر و نسل های بعدی ، انقلاب را بر اساس اصول تحریف شده بشناسد:
در این صورت هم با اسلام و انقلابی کاریکانوری مواجه خواهند بود که هم اسلام هست و هم نیست هم انقلاب هست و هم نیست و این حیرانی و سرگردانی موجب سوء استفاده دشمن خواهد بود و این وضع حال اینده انقلاب را وخیمتر خواهد کرد.
اما اگر نسل حاضر و نسل های بعد:
اسلام را درست بشناسند و مبانی آن را به طور صحیح تبیین نمایند و انقلاب اسلامی را برگرفته از اسلامی بدانند که در صدد رساندن انسان به کمال الهی است و عدالت و آزادی و ثروت و.....را در پرتو ان معنا نمایند و بدانند که مردم انقلاب کردند تا در پرتو احکام اسلامی به تعالی برسند ؛
اگر نسل حاضر و نسل های بعدی که دریافت کننده این انقلاب هستند متوجه باشند که مردم به خاطر اسلام انقلاب کردند و انقلاب کردند تا احکام اسلام در کشور جاری شود و حکم خدا بین مردم اجرا شود ؛
در این صورت همین نسل و نسل های آتی تا پای جان در راه آرمانهای انقلاب خواهند ایستاد و به فقر و بی عدالتی و ظلم ها و خیانت ها و ... صبر کرده و مقابل آنها خواهد ایستاد.
نگاهی به شرایط اوائل انقلاب اسلامی:
مگر در اوایل انقلاب بی عدالتی در کشور نبود ؟؟
مگر در اوایل انقلاب در کشور ظلم نبود؟؟ حتی به جوانان گلوله نمی دادند که در مقابل دشمن بایستند ، جوانان پاوه و خرمشهر و آبادان و ....
مگر فقر نبود؟ بود و فراگیر هم بود.
مگر خیانت نبود؟؟ خیانت در حد ریس جمهور بود (ماجرای بنی صدر).
مگر مسئولین فاسد نداشتیم؟؟ داشتیم زیاد هم داشتیم.
مگر ......
همه و همه اینها بود ولی نسل انقلابی آن زمان از چشمه ای زلال به نام اسلام ناب محمدی (ص) آب می نوشیدند و ارزش اسلام و مبانی ان را می دانستند و حاضر بودند به خاطر احکام الهی جان بدهند و این کار را هم کردند و لذا درصدد بودند از انقلابی که به نام اسلام به وجود اورده اند دفاع نمایند و تاپای جان برای انقلاب و مبانی ان که برگرفته از اسلام بود می ایستادند.
بنابراین :
بزرگترین خطری که این انقلاب را تهدید می کند:
ایجاد انحراف در اصول ومبانی انقلاب است تا نسل حاضر که دریافت کننده این امانت الهی از نسل انقلابی هستند یا هیچ شناختی از اصول و مبانی انقلاب نداشته باشند و یا اصول و مبانی تحریف شده را به جای اصول و مبانی اصلی بدانند.
بگذارید مثالی بزنم:
اکر جوانان و نسل فعلی که دریافت کننده امانت انقلاب از نسل انقلابی هستند به اصول و مبانی اسلام و به پشتوانه ان انقلاب اشنا باشند به راحتی تجمل گرایی ها در حرم امام خمینی(ره) را معنا خواهند کرد که این حرکت ها نه به منش امام انقلابی جور در می اید و نه با مبانی اسلام عزیز ولی اگر با اسلام و مبانی انقلاب اشنایی نداشته باشند در تضاد عجیب بین امام ساده سال 57 و امام کاخ نشین سال94 گیرخواهد کرد؟؟؟
و این یعنی جوان بین کاریکاتوری از اسلام درگیر است. کاریکاتوری از انقلاب که هم شبیه اسلام و انقلاب هست و هم نیست و این حیران و سرگردانی فضا را برای سوء استفاده دشمن فراهم می کند تا هر طور بخواهد به اسلام و انقلاب ضربه بزند.
پس بزرگترین خطر برای انقلاب ، تحریف انقلاب یا انحراف انقلاب است. همانطور که در مشروطه هم اتفاق افتاد.
اما تحریف انقلاب ، چگونه صورت می گیرد؟
عمدتاً توسط خواص منحرف. خواصی که از سابقه همراهی با انقلاب و رهبران آن برخوردارند ، احیانا در کسوت شریف روحانیت هستند ولی مهذب نیستند. هر گونه عدم تهذب یا نقص در تهذب ، بالاخره اثر سوء خودش را نشان خواهد داد حتی اگر پس از سالها باشد....
اگر ما سر اصول و مبانی خود بایستیم ، دشمن خارجی با هیچک از گزینه هایش ، نمی تواند صدمه ای به انقلاب اسلامی عزیز ما بزند.
به قول شهید غلامعلی پیچک: "ما از سرنگونی نمی ترسیم. ما از انحراف می ترسیم".
تعبیر دیگر این سخن ، ( بدون جانبداری از جریان خاصی ) ، این است که "پایداری بر سر اصول" ، ضامن بقای انقلاب است. هر گونه "اصلاحی" باید مشروط به تقویت "اصول" و "عدم تضعیف آن" باشد.
همه باید تلاش نماییم که هم اسلام ناب را به نسل جوان معرفی نماییم وهم اصول و مبانی انقلاب را به طور صحیح و درست به نسل حاضر بشناسانیم که دراین صورت هم انقلاب در مسیر اصلی خواهد ماند و هم مبانی اسلام در جامعه پیاده خواهد شد و حکم الهی تا ظهور حجت خدا حضرت حجت بن الحسن العسگری(عج) اجرا خواهد شد تا انشاء الله تشریف بیاورند و ادامه انقلاب و جهان را به دست گیرند
در غیر این صورت طبق ایه شریفه:
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ( رعد/13)
در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند
خداوند با هیچ قوم و قبیله ای پیمان اخوت نبسته است و انسان آزادانه مسیر سعادت و ضلالت خود را انتخاب می کند.
منبع: askdin.com
در کتاب «یادستان دوست» که به خاطرات شخصیتهای مختلف سیاسی، فرهنگی و ورزشی درباره رهبر معظم انقلاب پرداخته است؛ خاطرهای از سردار قاسم سلیمانی پیرامون دستگیری یکی از افراد شرور منطقه در کتاب روایت میشود که در نوع خود جالب است.
سردار سرلشکر پاسدار قاسم سلیمانی می گوید:
یکی از اشرار منطقه جنوب شرق کشور را دستگیر کردیم و در یک ملاقات، خبر را به مقام معظم رهبری دادم. ایشان بسیار خوشحال شدند که این شرور دستگیر شده است. سپس فرمودند: «چگونه او را دستگیر کردید؟»
عرض کردم: «در یک قرار که با او گذاشتیم، سر قرار آمد و نیروها او را دستگیر کردند.»
معظمله فرمودند: «آزادش کنید! شما به او امان دادهاید و وی سر قرار حاضر شده است. شما شرعاً حق نداشتید کسی را که امان داده شده است دستگیر کنید.»
منبع: askdin.com
کتاب موسیقی طبیعت (The Music of Nature)
(قطعات و نثرهای ادبی نویسنده در موضوعات مختلف)
نوشته: استاد بزرگوار جناب آقای دکتر محمد حسین قدیری
لینک دانلود:
http://www.askdin.com/attachments/3006474044d1439834765-music-nature-pdf
در یک نگاه سطحی و ظاهر بین ، جوانی ، مجموعه ای از سالهای زندگی است که توانایی جسمی و نیرو و نشاط روحی و طراوت فرد در اوج خود قرار دارد. همچنین ، پیری ، مجموعه سالهای پایانی زندگی است که فرد دچار ناتوانی های روز افزون و ضعف جسمی و ذهنی می شود.
اما در یک نگاه عمیقتر ، می توان جوانی و پیری را بر مبنای دیگری بیان کرد:
پیری ، فرسوده شدن و از بین رفتن شور و نشاط و نیروی جسم و ذهن و زشت شدن است.
عادتها ( عادت = رفتاری که زیاد از فرد سر می زند و تکرار می شود ) و رفتارهای زشت هم دقیقا همین کار را با "وجود" فرد می کنند. وقتی کسی ، اعمال زشت و رفتارهای نادرست داشته باشد ، این اعمال و رفتار ، وجود او را زشت می کنند و زیبایی و طراوت خدادادی او را از بین می برند. چنین کسی ، حقیقتاً در حال پیری است هر چند در سالهای جوانی عمر خود باشد.
اما کسی که بتواند بر رفتار خود مسلط شود و جلوی بروز رفتارهای ناپسند خود را بگیرد ، در حقیقت جلوی زشت شدن وجود خود را گرفته است. همچنین کسی که بتواند رفتارهای زیبا در خود ایجاد کند ، در حقیقت وجود خود را زیبا کرده است. چنین کسی در حال جوانی است هر چند در سالهای پایانی عمر خود باشد.
جوانی و پیری ، غیر از زیبایی و زشتی ، با نشاط و نیرو و خمودگی و ضعف هم نسبت دارند.
طرد رفتارهای زشت و ایجاد نمودن رفتارهای زیبا ، حاکی از شور و نشاط و نیروی فرد است.
آیا بدون نشاط ، و بدون نیرو ، می توان مجموعه ای را زیبا نگهداشت و از زشت شدن آن جلوگیری نمود؟ خیر.
پس فردی که چنین کاری را انجام می دهد ، حتما دارای شور و نشاط و نیرو و طراوت وجودی است ، هر چند پوست او چین و چروک پیدا کرده باشد و موهایش سفید شده باشد؛
همچنین ، فردی که عادات نادرست از او بروز می یابد ، و نمی تواند بر عادات زشت خود مسلط شود و آنها را از وجود خود بیرون کند ، و وجود خود را به سمت زیبایی سوق بدهد ، در حقیقت دچار ضعف و خمودگی است ؛ هر چند در سالهای جوانی عمر خود باشد.
آیا مهم این است که ظاهر فرد ، جوان باشد و رفتار او (که برخاسته از ذات و وجود اوست) پیر ( زشت و ضعیف) باشد؟
یا مهم این است که وجود فرد ، جوان و با طراوت و پر نشاط باشد ، هر چند ظاهر او سالخورده باشد؟
آیا دید سطحی به یک قضیه ، آن قضیه را بهتر تحلیل می کند و حقیقت ذاتی آن را بهتر نمایان می سازد ، یا دید عمقی؟
به مطلب فوق باید این نکته را اضافه نمود که بهترین معیار و شاخص برای زیبایی یک رفتار ، ارتباط آن رفتار با "خداوند متعال" است که کاملترین و بنابراین "زیباترین موجود" است. آری ، جوانی افراد به اندازه تقوای آنهاست و پیری شان به اندازه گناهانشان. افراد موءمن همیشه جوان هستند و افراد فاسق و لاابالی ، همیشه پیر.
کلام خداوند در قرآن:
خداوند در قرآن کریم ( سوره نوح - آیات 10 الی 12) می فرماید:
اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّارا یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا وَ یُمْدِدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ اَنْهارا.
از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است بارانهاى پربرکت آسمان را پىدرپى بر شما فرو مىفرستد و اموال وفرزندان شما را افزون مىکند و براى شما باغهاى خرم وسر سبز ونهرهاى آب جارى قرار مىدهد.
معنای "مال" و "بنین" در آیه فوق مشخص است. اما اینکه خداوند می فرماید اگر استغفار کنید (و دیگر گناه نکنید) برای شما باغستان و نهرها ایجاد می کنم ، این یعنی چه؟
مدتی است روی این نکته فکر می کنم. آیا همه افراد مومن و پرهیزگار ، باغستان خرم و نهر دارند؟ طبیعتا خیر. به نظرم رسید که این باغستان و نهر ، علاوه بر سایر معانی که می تواند داشته باشد ، می تواند به معنای "جوانی ذات فرد" باشد. زیرا باغستان خرم و نهر ، دارای ویژگی "زیبایی" و "طراوت" و "نشاط آفرینی" است و اینها همان ویژگی های "جوانی" هستند.
شاهد عینی:
همانطور که در کتابهای مربوط به عاشورا نوشته شده ، و همانطور که در دفاع مقدس زمان خودمان دیده یا شنیده ایم ، خیلی از مومنین با وجود کهولت سنی، در جنگ شرکت می کردند و نبرد جانانه ای انجام می دادند و رشادت فراوانی از خود نشان می دادند تا سرانجام به شهادت می رسیدند.
این رفتار ، دارای چند ویژگی است:
ا- ویژگی "عشق" : اینکه فردی بیاید و جان خود را فدای کسی یا چیزی بکند ، این نشان دهنده وجود "عشق" است. تا عشق در میان نباشد ، کسی چنین کاری نمی کند.
2- ویژگی "نشاط و نیرو": این چنین نبردهای مردانه ای ، با روحی خمود و ضعیف ، قابل انجام نیست.
ویژگی های فوق ، همگی از ویژگی های "جوانی" هستند.
به گزارش اردکان گویا به نقل از دانا در پی سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب پیرامون توطئه و نیت شوم امریکا در سوء استفاده از مذاکرات هسته ای و توافقی که هنوز تایدد آن مشخص نیست، بر آن شدیم تا پویش مردمی برای لبیک به سخنان معظم له در شبکه های اجتماعی راه اندزی کنیم.
سخنان امروز رهبر معظم انقلاب روح تازهای بر جسم خموش جامعه بزرگ دغدغه مندان حریم انقلاب اسلامی بخشید و این در حالی بود که یک ماه از آخرین فرمایشات آقا می گذشت و در این یک ماه برخی از هر گوشه ای بر طبل خود می زد و بر ساز وادادگی و سازش می دمید گویی انگار از اصل افتاده باشیم.
امروز آقا به همگان فهماند که انقلاب صاحب دارد و پای همه ارزشهای آن ایستاده است و نمی گذارد امریکا این شیطان بزرگ و پلید در انقلابی نفوذ کند که جهان چشم امید بدان بسته است.
امروز ما آمده ایم تا لبیک گویان به همه بگوییم که ما با اقتدا به مقتدایمان تا آخرین نفس ایستاده ایم و ما هم اجازه نمی دهیم احدی فکر عادی شدن روابط ایران با امریکا را در سر خود بپروراند و اجازه نخواهیم داد که اقتصاد و فرهنگ و سیاست مان به چپاول امریکا برسد.
آری در این اجتماع مجازی:
#ما_هم_اجازه_نمیدهیم امریکا بتواند در کشور نفوذ کند
#ما_هم_اجازه_نمیدهیم که استقلال کشور بازیچه بازی دیپلماسی امریکا پرستان واقع گردد
#ما_هم_اجازه_نمیدهیم که توافق هسته ایس وسیله ای برای نفوذ امریکا باشد.
ما هم با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا حضور سیاسی در ایران را به امریکایی ها نمی دهیم.
در این گروه برآنیم تا با تکرار سخنان معظم له برای همیشه تاریخ، یادمان بماند که ما همه یک انقلابی هستیم و به تاسی از آقایمان ما هم نخواهیم گذاشت که چشم طمعی متوجه انقلابمان شود.
گاهی با خودم فکر می کردم افرادی که در جامعه به حقوق دیگران تجاوز می کنند ، با پارتی بازی و استفاده از موقعیت اداری خود یا آشنایانشان ( که در واقع یک امانت مردمی و یک امانت الهی در نزد آنهاست ) باعث پیشبرد کارهای خود و نزدیکانشان می شوند در حالیکه سایر افراد که مسئول آشنایی ندارند ، کارشان با مشکل مواجه می شود ، با استفاده از موقعیت خود ، به طور نامشروع به امکانات و تسهیلاتی برای خود و نزدیکانشان دست می یابند و از این طریق سطح زندگی خود را بالا می برند و به دیگران فخر فروشی می کنند و ...اینها را باید توسط قوه قضاییه ، دستگیر نمود و به سزای اعمالشان رساند و برای اینکه این افراد ، به سزای اعمالشان برسند و دیگر کسی از این کارها نکند ، ما باید سیستم نظارتی و سیستم قضایی خیلی قوی ایی داشته باشیم و ...
اما اکنون مدتی است به این دیدگاه رسیده ام که:
اینگونه افراد ، مهمترین چیز برایشان توانایی اقتصادی ، قدرت امضاء و برتری اجتماعی است. مگر مسئولیت و منصب را برای چه می خواهند؟ خدمت به مردم؟ این حرفها فریبی بیش نیست.ابزاری است برای رسیدن به هدف شخصی خودشان. اینها میخواهند از طریق مسئولیت و منصب ، به کانالهایی دسترسی داشته باشند که با استفاده از آنها بتوانند:
1- موقعیت اقتصادی و توان مادی خود را افزایش دهند ؛
2- در بعد اجتماعی ، دارای عنوان "ریاست" یا "مدیریت" باشند و بر دیگران سروری و آقایی کنند ؛
3- حرفشان و امضایشان ، قدرت داشته باشد و بتوانند مثلا کسی را سر کاری بگذارند (البته از اطرافیان و دوستان خود) یا کاری برای دوستان خود انجام دهند ؛
اینها هرگز نمی خواهند با بقیه مردم مساوی باشند و در سطح آنها باشند. میخواهند از این سه لحاظ ( اقتصادی ، اجتماعی ، نفوذ ) از دیگران بیشتر باشند. اگر شرایطی پیش بیاید که اینها با دیگران در "یک سطح مساوی" قرار بگیرند و "برتری" بر دیگران نداشته باشند ، برایشان از هر عذابی و شکنجه ای سختتر است. همسطح بودن با دیگران و نداشتن تفاوت با سایر مردم ، یا همان "عدالت اجتماعی" همان چیزی است که این افراد از آن فرار می کنند. چون می دانند که اگر عدالت اجتماعی در جامعه محقق شود ، اینان دیگر بر کسی برتری نخواهند داشت و "آقایی" نمی توانند بکنند.
عدالت اجتماعی ، برای اینان بزرگترین شکنجه است.
عدالت اجتماعی ، آنقدر مسأله مهمی است ، که برقراری آن ، مهمترین هدف پیامبران و امامان در عرصه جامعه بود. "توحید و خدا پرستی" ، یکی از اهداف مهم انبیاء بود ؛ اما هدف مهم دیگر آنها ، همین برقراری عدالت اجتماعی در جامعه بود. گرچه حالت کامل و بی نقص عدالت اجتماعی جز از طریق استقرار نظام توحیدی ، میسر نیست ، اماد حتی درجات پایین تر عدالت اجتماعی هم برای "برتری جویان" و "متکبران" قابل تحمل نیست و لذا با تمام وجود و امکانات ، با آن به مخالفت و مبارزه برمیخیزند. ائمه اطهار برای چه شهید شدند؟ برای اینکه میخواستند عدالت برقرار کنند و کسی بر کسی به ناحق برتری نداشته باشد و همه افراد یکسان از شرایط و امکانات بهرهمند شوند.
هر چیزی به قدر اهمیتی که دارد ، دشمن دارد. اگر دیدید که مسأله ای ، دشمن و مخالف ندارد ، بدانید که مسأله بی ارزشی است. عدالت اجتماعی آنقدر اهمیت دارد که در مورد حضرت امیر المومنین علی علیه السلام این جمله معروف گفته شده است که: قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ؛ یعنی: علی (ع) ، به خاطر شدت عدالتش بود که در محراب عبادتش کشته شد.
(روی عکس کلیک کنید)
یکی از مسایلی که در اسلام ، حائز اهمیت فراوان است ، « رضایت والدین » و « اطاعت از آنها » می باشد.
بر مسلمان فرض و واجب است که از پدر و مادرش فرمانبرداری نموده و از نافرمانی آنها بپرهیزد و اطاعت آنها را بجز شوهر که اطاعت و فرمانبرداری او مقدم بر اطاعت از پدر و مادر است بر اطاعت هر فرد دیگری مقدم دارد. مادامیکه بر معصیت و نافرمانی خدا و رسولش دستور ندهند. یعنی اطاعت از والدین در معصیت خداوند جائز نیست. مثلاً چنانچه پدر و مادر به کفر و الحاد یا نافرمانی خدا دستور دادند بر فرزند لازم است که به احسان و نیکی خود نسبت به آنان تداوم بخشد اما در معصیت و نافرمانی از اوامر و دستورات خدا از آنان اطاعت ننماید.
بنابراین ، از نظر اسلام ، اطلاعت از والدین چنان مهم است که دین ، به جز در معصیت و گناه ، این اطاعت را لازم و ضروری و واجب دانسته است.
رسول خدا(ص) فرمود:«اطاعت از پدر و مادر، اطاعت از خداست و نافرمانی از آنها،نافرمانی خداست».
پیامبر اسلام (ص) فرمود: من ارضی والدیه فقد ارضی الله و من اسخط والدیه فقد اسخط الله.
یعنی: آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.
کنز العمال، ج 16، ص 470
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ أَنْ یطِیعَهُ فِی کلِّ شَیءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ. (نهجالبلاغه، حکمت 399)
همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند،
امام علی (ع) : کسی که پدر و مادر خویش را غمگین سازد عاق والدین شده است. بحار الانوار، ج 74، ص 64
همچنین پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) در حدیثی بسیار پندآموز فرمودند:
سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبیهای دیگران.
اهمیت رضایت والدین تا حدی است که هر کار نیکی ، بدون رضایت آنها ، در حقیقت نافرمانی والدین و بنابراین نافرمانی خداست. حتی رزمندگان ما ، شهیدان ما ، بدون اجازه والدین ، به جبهه نمی رفتند. با وجودیکه اسلام به یاری آنها نیاز داشت و آنها هم در آرزوی شهادت بودند ، اما همه چیز منوط به « رضایت والدین » بود و خلاف رضایت آنها کاری انجام نمی دادند. زیرا هیچ کار نیکی نمی تواند بر مقدمه بدی بنا شود و باز همچنان کاری نیک به حساب آید.
در زندگینامه رهبر معظم انقلاب ، می خوانیم که ایشان ، زمانی که در حوزه نجف اشرف مشغول تحصیل بودند و طلبه ممتازی بودند و بزرگان حوزه به آینده ایشان امید داشتند ، به تقاضای پدر پیر خود که نیاز به مراقبت داشتند ، تحصیل در حوزه پر رونق نجف اشرف را رها کردند و جهت مراقبت از پدر خود ، به ایران برگشتند و در آنجا تحصیلات خود را ادامه دادند.
حال ببینید:
آیت الله خزعلی در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی نقل می کند:
«در زمانی که سید محمد خاتمی به سمت وزارت ارشاد منصوب شد برای عرض تبریک به خدمت حضرت آیت الله خاتمی (پدر محمد خاتمی) رفتیم که با ناراحتی ایشان مواجه شدیم و ایشان گفت که خطرناک است. پسر من غربزده است» ( رضایت یا عدم رضایت؟؟)
سایت آقای هاشمی رفسنجانی در مطلبی با عنوان " چرا دوستی با دشمنان محال نیست" ، به این آیه قرآن استناد نموده است که :
وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیم فصلت آیه 34
هرگز نیکى با بدى یکسان نیست. همیشه بدی را با بهترین عمل (نیکی) پاسخ بده تا همان کسی که گویی با تو بر دشمنی است، دوست تو گردد (ج 8 فرهنگ قرآن ، ص 67)
یکی نیست به ایشان بگوید:
شما این آیه را در خصوص مذاکرات هسته ای با آمریکا به کار بردید در حالیکه آیه فوق در دایره مومنین است. یعنی مومنین با هم بدی نکنند و به هم خوبی کنند. در این آیه ، قرینه ای وجود ندارد که بگوییم منظور قرآن ، "دشمنان" است. آیه اصلا در مقام بیان رفتار با دشمن نیست. فوقش علاوه بر مومنین ، شامل "نامسلمانان" ( نه دشمنان) هم بشود.
اگر هم دایره شمول آیه را گسترش دهیم و آن را شامل افراد نامسلمان در نظر بگیریم ، قطعا نامسلمانان غیر محارب را شامل می شود نه نامسلمانان محاربی که برای ضربه زدن به نظام اسلامی ، از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند. حساب دشمن ، حساب دیگری است!
از سوی دیگر ؛ شما در خصوص دشمنان ، فقط همین یک آیه را دیدید؟ آیا آیات دیگر قرآن را که در خصوص دشمنان است ندیده اید؟
مثلا این آیه که می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکُمْغِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ( توبه – 123)
ای کسانیکه ایمان آورده اید! با کافرانی که نزدیک شمایند جنگ کنید و باید آنها در شما خشونت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.
قرآن کریم در سوره بقره آیه 120 می فرماید:
لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم. قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی و لا نصیر.
یعنی: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (بطور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و) از آئین (تحریف یافته ) آنان پیروی کنی بگو هدایت تنها هدایت الهی است ، و اگر از هوی و هوسهای آنها پیروی کنی ، بعد از آنکه آگاه شده ای هیچ سرپرست و یاوری از ناحیه خدا برای تو نخواهد بود.
بین مسلمانان و نامسلمانان ، ( چه رسد به دشمنان!) می تواند « صلح » ایجاد شود اما « دوستی » هرگز!
در این خصوص قرآن کریم به صراحت می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی وعدوکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودة و قد کفروا بما جاءکم من الحق... تسرون الیهم بالمودة و أنا أعلم بما أخفیتم و ما أعلنتم و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل ( ممتحنه – 1)
ای کسانیکه ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید که با آنها اظهار دوستی کنید ، و حال آنکه قطعا به آن حقیقتی که برای شما آمده ( دین ) کافرند... شما پنهانی با آنان رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار نمودید داناترم. و هر کس از شما چنین کند ، قطعا از راه درست منحرف گردیده است.
و باز قرآن کریم در سوره مائده آیه 51 می فرماید:
یاأیها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود والنصارى أولیاء بعضهم أولیاء بعض ومن یتولهم منکم فإنه منهم إن الله لا یهدی القوم الظالمین
یعنی: ای کسانیکه ایمان آورده اید! یهود و نصاری را دوستان خود مگیرید که بعضی از آنها دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد ، از آنان خواهد بود. آری ! خداوند ستمکاران را راهنمایی و هدایت نمی کند.
به فرض که آیه مورد استناد شما در خصوص دشمنان باشد ( که در بالا توضیح دادیم ) ، چگونه از بین این همه آیاتی که در مورد دشمنان امر به جنگ می کند ( از جمله آیه بالا) شما تشخیص دادید که آیه مورد استناد شما باید ملاک عمل باشد نه آیات دیگر؟
و باز چرا از « صلح » که یک امر تاکتیکی است ، تعبیر به « دوستی » ( که یک امر قلبی است ) می کنید؟؟
آیا این ، تحریف معنای قرآن در جهت اهداف خودتان نیست؟؟ همانطور که مقام معظم رهبری نسبت به خطر تحریف شخصیت امام (ره) هشدار دادند و ما می دانیم که این خطر از کجا ناشی شده است!