ابتدا توضیح معنای دو واژه:
- وسواس : این واژه در اصل، به معنی صدای آهسته ای است که از به هم خوردن زینت آلات بر می خیزد. سپس این واژه به هر صدای آهسته ای اطلاق شده است. و بعد از آن، به خطورات و افکار بد و نامطلوبی که در دل و جان انسان پیدا می شود و شبیه صدای آهسته ای است که در گوش فرو می خوانند اطلاق گردیده است.
- خناس : این واژه به معنی جمع شدن و عقب رفتن است. این به خاطر آن است که شیاطین هنگامی که نام خدا برده می شود، عقب نشینی می کنند. و از آنجایی که این امر غالباً با پنهان شدن توأم است، این واژه به معنی « اختفاء » هم آمده است.
اصولاً شیاطین برنامه های خود را با مخفی کاری می آمیزند، و گاه چنان در گوش جان انسان می دمند، که انسان باور می کند این فکر، فکر خود اوست که از درون جانش جوشیده است و همین باعث اغوا و گمراهی او می شود.
کار شیطان، تزئین (آراستن) و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، و دروغ در پوسته ای از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهی در پوشش هدایت است. خلاصه، هم خود شیاطین مخفی هستند و هم برنامه هایشان پنهان است.
این هشداری است به همه رهروان راه حق که : منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قبافه اصلی ببینند، یا برنامه هایشان را در شکل انحرافی مشاهده کنند. هرگز چنین نیست. آنها وسواس خناسند و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریاکاری و ظاهرسازی و مخفی کردن حق است.
اگر آنها در چهره اصلی ظاهر شوند، اگر آنها باطل را با حق نیامیزند، و اگر آنها صریح و صاف سخن بگویند، به فرموده حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، لم یخف علی المرتادین: مطلب بر پویندگان راه خدا مخفی نمی شد!!
شیاطین همیشه قسمتی از این (حق) می گیرند و قسمتی از آن (باطل)، و به هم می آمیزند تا بر مردم مسلط شوند. چنان که امیر مومنان علیه السلام در ادامه همان سخن می فرماید: فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه.
اینها همه از یکسو، از سوی دیگر، آیه من الجنة والناس هشدار می دهد که وسواسان خناس تنها در میان یک گروه و یک جماعت و یک قشر و یک لباس نیستند. بلکه در میان جن و انس پراکنده اندو در هر لباسی و هر جماعتی یافت می شوند. باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خداوند پناه برد.
دوستان ناباب، همنشین های منحرف، پیشوایان گمراه و ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتب های الحادی و التقاطی ظاهر فریب، وسائل ارتباط جمعی وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده وسواس خناس واردند که انسان باید از شر آنها به خداوند پناه برد.
هر لحظه امکان انحراف برای انسان وجود دارد. اصولاً وقتی خداوند به پیامبرش (ص) دستور می دهد: «از شر وسواس خناس به خدا پناه ببر»، دلیل بر امکان گرفتار شدن در دام خناسان و وسوسه گران است. با اینکه رسول خدا (ص) به لطف الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویشتن به خدا، از هر گونه انحرافی بیمه شده بود، ولی با این حال، این آیات را می خواند و به خداوند پناه می برد. در چنین وضعیتی، تکلیف دیگران روشن است!
اما نباید مأیوس شد. زیرا که در مقابل این وسوسه گران مخرب، فرشتگان آسمان به یاری بندگان مومن و رهروان راه حق می آیند و آنان را کمک می کنند: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة.
اما هرگز نباید مغرور شد و خود را بی نیاز از موعظه ، پند، تذکر و امدادهای الهی دانست. باید همیشه به او پناه برد. همیشه بیدار بود و هوشیار!
(برگرفته از تفسیر نمونه، سوره مبارکه ناس)
هر بیماری، یکسری علامت یا عوارض دارد. من بیماری هایی را که علامت یا عارضه آنها « عطش » است (مثل بیماری دیابت) را دوست دارم.
من دیابتم را دوست دارم، چون علامتش، علامت حالت امام حسین (ع) و فرزندان و یارانشان در روز عاشوراست...
زمانی که به علت DKA (از عوارض خطرناک و کشنده دیابت) در بخش ICU بستری بودم، به پرستارم گفتم: « تشنه ام، آب میخواهم». پرستار گفت: «دکتر گفته است باید 24 ساعت NPO باشی (یعنی از راه دهان چیزی نخوری)». (خود دیابت باعث عطش شدید می شد، این دستور دکتر هم رویش!). بعد که دید عطش خیلی اذیتم می کند، یک گاز استریل را با آب تر کرد و روی لبهایم کشید و گفت: « فقط همین کار را می توانم بکنم شاید کمی آرام شوی».
حتماً می دانید آدم یاد کدام صحنه روز عاشورا می افتد؟
بازگشت حضرت علی اکبر (ع) از جنگ و شکایت از تشنگی اش به امام حسین (ع) و ...
من این بیماری را که حال جسم آدم را مثل حال جسم اصحاب امام حسین (ع) می کند، دوست دارم.
حالا ما بزرگسالیم، سرمان می شود، با هر سختی که باشد تحمل می کنیم، شش ماهه ها و سه ساله ها چی؟... با آنها چکار دارید؟... آنها که طاقت ندارند... به آنها رحم کنید... اما نه با تیر...
«یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل اما ترونه کیف یتلظی عطشا»؟
«ای قوم! اگر به من رحم نمیکنید به این کودک رحم کنید. آیا او را نمیبینید که
چگونه از شدت و حرارت تشنگی، دهان را باز و بسته می کند؟».
ما عادت داریم برای حل مشکلاتمان، سراغ پیچیده ترین راههایی که برایمان مقدور است برویم، انگار هر چه یک راه حلی پیچیده تر و پر هزینه تر باشد، موثرتر است! این طوری است که گاهی وقتها (که کم هم نیست) برخی نکات بسیار ساده و معمولی، از شدت سادگی، مورد غفلت انسان قرار می گیرند.در حالی که همین نکات ساده، می تواند اثرات بزرگی بر جنبه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان بگذارد و در یک کلام، زندگی انسان را ارتقاء ببخشد.
این طوری است که بر اثر سادگی برخی مسایل و نتیجتاً غفلت ما از آنها، آن مسائل در گذر زمان تبدیل به راز می شوند... .
مدتها بود که وقتی در مورد « زندگی » فکر می کردم، در همان ابتدای فکر، مسایل زندگی را به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می کردم. اما وقتی به مسأله « ورزش » می رسیدم، نمی دانستم آن را در دسته مسایل مادی زندگی قرار بدهم یا در دسته مسایل معنوی زندگی؟
از یک طرف، ورزش ربطی به مومن یا کافر بودن نداشت، از طرف دیگر، اثرات ورزش، اثراتی کاملاً مادی و جسمانی نبودند بلکه ورزش اثرات روحی خیلی مهمی هم داشت.
تا اینکه مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) در یکی از سخنرانی های خود، از ورزش با نام «دروازه طلایی صدور معنویت» نام بردند، و به این صورت، من هم در تقسیم بندی خودم، ورزش را «دروازه» مسائل معنوی (رفتاری و بینشی) قرار دادم.
حقیقت ساده اما مخفی (راز) این است که ورزش، می تواند قسمت مهم و عمده ای از مشکلات انسان در زمینه های مختلف فردی، اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، تحصیلی، شغلی و ... را رفع کند. زیرا جسم و روان انسان بر همدیگر اثر متقابل دارند و وضعیت عملکردی قلبی و ریوی و عصبی انسان بر خیلی از مسایل رفتاری او اثر می گذارد. ورزش، عملکرد این سه سیستم را ارتقاء می بخشد.
من در اینجا بر اساس رشته تحصیلی و تخصص شغلی ام مطالبی را عنوان می کنم:
اثراتی که در بالا گفته شد، وقتی به وجود می آیند که ورزش به طور صحیح انجام شود:
شیوه درست ورزش کردن:
در فرمول ورزش، سه فاکتور وجود دارد: مدت، شدت، تکرار (به اختصار: فرمول مُشت)
مدت زمان اصل ورزش: 45 دقیقه
(بدون محاسبه گرم گردن ابتدایی و سرد کردن انتهایی که هر دو بسیار ضروری اند و هر کدام بایستی بین 7 تا 15 دقیقه طول بکشد).
شدت: 85 - 70% ضربان قلب ماکزیمم. در شروع کار، باید از درصدهای پایین تر این دامنه استفاده نمود و به تدریج که بدن به ورزش عادت می کند، از درصدهای بالاتر این دامنه استفاده شود.
توجه شود که در هر حال، شدت های زیر 70% ضربان قلب ماکزیمم ، باعث ارتقاء سطح عملکرد قلبی - ریوی - عصبی نخواهد شد.
توضیح: ضربان قلب ماکزیمم: حداکثر مقدار ضربانی است که قلب هر فرد می تواند در یک دقیقه انجام دهد. برای هر فردی، عدد خاصی است. (شیوه محاسبه ضربان قلب ماکزیمم: سن خود را از عدد 220 کم کنید).
تعداد تکرار: سه روز در هفته
نوع ورزش: هر نوع حرکت ورزشی (دو، طناب زدن، شنا روی زمین، حرکت پروانه، ... ) که ضربان قلب را تا شدت ذکر شده در فوق برساند. ترجیحاً حرکات بدون وزنه. (نیاز به هیچگونه وسیله خاصی وجود ندارد. حداکثر وسیله ای که ممکن است گاهی لازم بشود، یک طناب بازی است).
این یک راز بزرگ است:
اگر سه روز در هقته، هر روز به مدت 45 دقیقه، قلبتان با 85 - 70% ضربان ماکزیممش بزند، به بهترین سطح عملکرد قلبی عروقی ریوی عصبی دست می یابید و از نظر جسم و روان، به وضعیت بسیار خوبی دست خواهید یافت.
VOA (صدای آمریکا) خبر داد 17 اسفند برابر با 14 آدار (روز جشن پوریم یهودیان)، نتانیاهو در دیدارش از آمریکا، کتاب استر موسوم به «میگلیا» را به اوباما هدیه داد.
این کتاب، قسمتی از عهد عتیق است که به بیان معجزه وار نجات یافتن یهودیان در زمان خشارشاه پرداخته، در عین حال تصریح می کند: یهودیان 78000 ایرانی را کشتند (یعنی یک نسل کشی واقعی).
هاآرتص (روزنامه صهیونیستی) این اقدام نتانیاهو را تلاشی برای عمومیت بخشیدن به موضوع این کتاب به تمام ایرانیان دانست.
خبرگزاری رویتر نیز گفت: نتانیاهو به اوباما گفته: "آنها (ایرانیان) آن زمان هم می خواستند ما را نابود کنند". بدین وسیله در کاری سمبلیک بیان کرده است که یکبار دیگر ما از ایرانیان انتقام گرفته و مثل پوریم نسل کشی خواهیم کرد.
گفتنی است که پوریم در 2481 سال پیش در ایران اتفاق افتاد و یهودیان با نفوذ دادن یک دختر یهودی (استر) به دربار و ملکه شدن او و نیز وزیر شدن عموی او (مردخای) که بزرگ یهودیان بود، به بهانه تصمیم یهودی کشی هامان، از خشایارشاه اجازه گرفتند که یهودیان از دشمنان خود انتقام بگیرند و بدین طریق به تصریح خود در کتاب عهد عتیق، 78000 ایرانی را کشتند.
ظاهراً هامان که خود بازمانده یک نسل کشی دیگر یهود است، قصد تنبیه یهودیان مرزی که جاسوسانی برای یونان بودند را داشت اما این تصمیم اجرا نشده، بهانه نسل کشی شد. یهودیان از آن سال، سالگرد آن نسل کشی را جشن می گیرند (جشن پوریم).
یافته های باستان شناسی لااقل در 10 نقطه ایران، این واقعه جانخراش را ( که خود یهودیان به وقوع آن اقرار دارند) تأئید می کند. از جمله این مناطق، محیطی 40 کیلومتری در اطراف جیرفت است که جنازه های مردمان در میان خاکستر رها شده است.
جالب اینکه فلسفه سیزده بدر و صحرا رفتن ایرانیان در این روز و نیز نحس شمردن این روز، همین واقعه دردناک بوده است.
یهودیان با شگرد همیشگی خود (مظلوم نمایی) و به کمک سینما، سعی دارند این نسل کشی را یک دفاع در مقابل دشمنان یهود قلمداد کرده و آن را معجزه ای الهی بخوانند.
این روزها نیز یهودیان، جنگ با ایرانیان و نابودی آنها را از آمریکائیان می خواهند، تا شاید بتوانند یک بار دیگر «پوریم» را تکرار کنند.
با توجه به تاریخچه فوق، آیا مناسبتر نیست که روز سیزدهم فروردین، به جای روز طبیعت، روز مرگ بر اسرائیل نامیده شود؟
قضیه از این قرار بود که در عهد خشایارشا (486 الی 465 قبل از میلاد) یهودیان جایگاه رفیعی در هخامنشی یافته بودند. به طوری که بزرگ یهودیان – مردخای – دختر عمو (یا بردار) خود به نام « استر » را به درگاه خشایارشا نفوذ داد. استر با دلربایی از شاه و همخوابگی با وی، به زودی ملکه قدرتمند ایران شد.
وقتی هامان – وزیر الوزرای پادشاه – برای جلوگیری از دسیسه های یهود قصد اخراج آنها را گرفت، مردخای و استر حکم از شاه گرفتند و به کمک سازمان یهود در ایالات ایران 75 هزار ایرانی را گردن زدند و این پیروزی معجزه آسا را « پوریم » نامیدند و در تمام این 2500 سال جشن گرفتند. این روز، که 14 ماه آدار (یهودی) است آن روز مطابق با 13 فروردین بود که مردم بیگناه به قصد فرار از اتهام ضد یهودی بود، از حکم قتل خونین به بیابانها گریختند و سیزده، بدر شدند. هر ساله « پوریم » ( جشن ایرانی کشی ) چند روز این طرف یا آن طرف عید نوروز در یهودیان جهان با خوردن زیاد شراب جشن گرفته می شود.
سند اصلی این ماجرا – که معجزه وار توصیفش می کنند – در کتاب تورات (قسمت سفر استر) آمده است. جملاتی از آن چنین است:
« پس یهودیان جمیع دشمنان خود را به دم شمشیر زده، کشتند و هلاک کردند و با ایشان هر چه خواستند به عمل آوردند و آنها در شهر شوش – که پایتخت بود – پانصد نفر را به قتل رسانیده و هلاک کردند. ده پسر هامان را کشتند و در شهر شوش به دار آویختند. فردای آن روز سیصد نفر را در شوش کشتند و بقیه یهودیان را در استانهای دیگر (127 استان) 75 هزار نفر را که از مبغضان آنها بودند کشتند و فردای آن روز که چهاردهم ماه آدار بود، آرام یافتند و به بزم و شادمانی پرداختند ».
وعده قصاص:
قرآن کریم در سوره اسراء آیه 5 در مقابل این عصیانها و طغیانهای یهود، وعده قصاص در عصر ظهور را داده است و می فرماید:
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً
« (هنگام طغیان بنی اسرائیل) وقتی نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان خود را که سخت جنگاورند به سوی شما بسیج می کنیم. آنان در میان خانه های شما می آیند و شما را سرکوب می کنند و این وعده ایی انجام شدنی است ».
از امام صادق (ع) درباره این بندگان برگزیده سئوال شد. حضرت امام صادق (ع) سه بار فرمودند: والله اهل قم! (بحار الانوار، جلد 60 ،صفحه 216)
در این رابطه، این سخنرانی را گوش کنید.
بهار در راه است...
بهار طبیعت، مرحله ای از یک حرکت زمانی است، ماندگار نیست، می آید و میرود، اما بهار قلبها، جزئی از زمان نیست لذا ماندگار است.
در آموزه های دین اسلام، قلب، قسمت خیلی مهمی از وجود انسان شمرده شده و عنایت ویژه ای به آن مبذول شده است.
قرآن کریم می فرماید:
یوم لاینفع مال و لابنون* الا من اتی الله بقلب سلیم؛ (سوره شعرا، 89-88)
یعنی: روز قیامت، روزی است که نه مال و نه فرزندان به حال کسی سود نمی بخشد، مگر کسی که با دلی پاک و سالم به سوی خدا بیاید.
لذا « قلب سلیم » ، کلید نجات انسان است. و اصولاً تمام دستورات دینی، هدفی جز رساندن انسان به درجه ای که دارای « قلب سلیم » شود (و لذا رستگار شود و « نجات » یابد)، ندارند.
و نیز در حدیث معروفی آمده است:
قلب المومن، عرش الرحمن.
یعنی: قلب مومن، عرش بزرگ خداست.
و باز خداوند می فرماید:
لم یسعنی أرضی و لا سمائی، و وسعنی قلب عبدی المؤمن.
یعنی: آسمان و زمین گنجایش مرا ندارند، اما قلب بنده مومنم گنجایش مرا دارد.
پس قلب، از طبیعت و حتی از آسمان و زمین هم بزرگتر و مهمتر است. لذا بهار آن هم بزرگتر و مهمتر از بهار طبیعت است.
اسلام، قلب کافران را « قلب مرده » می داند و قلب افراد گناهکار و اهل فسق را « قلب مریض » می داند و « قلب سالم » را قلب پرهیزگاران و مومنان می داند.
در همین رابطه، ببینید:
چگونه قلبمان سیاه می شود؟
سخت تر از سنگ
قلبهایتان همیشه سرسبز و بهاری باد
شاید شما هم مثل من در همین ایام که هنوز سال 1391 شروع نشده، زیاد دنبال تقویم سال جدید برای موبایل گشته باشید.
دو نمونه تقویم، تقدیم به شما عزیزان:
اولین تقویم، برنامه متنوعی است که علاوه بر بخشهای گوناگون، بخش روزشمار (تقویم) و اوقات شرعی (برای مراکز استانها) را هم دارد:
دانلود تقویم آفتاب طوس
تقویم دوم، یک تقویم ساده است که برای نیازهای پایه مناسب است:
دانلود تقویم 91
هدیه ویژه (گوش کنید)
تصویر یک صفحه از قرآن کریم که منسوب به خط حضرت علی (ع) میباشد در کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی توجه مراجعهکنندگان داخلی و خارجی این کتابخانه را به خود جلب کرده است:
اخیرا مسجدی در نزدیکی شهر مکه مکرمه کشف شد که در آن سنگ بزرگی وجود دارد و جملاتی از دست نوشته های مولای متقیان، حضرت علی (ع) بر روی آن نوشته شده است. کارشناسان مسائل آثار تخمین زده اند که عمر این مسجد که توسط کارگرانی که در حال حفاری کوه «جمرات» بودند کشف شد، به بیش از هزار و دویست سال باز می گردد:
منبع: http://www.askdin.com/thread9958.html
قال الصّادق علیه السّلام:
اصول المعاملات تقع على اربعة اوجه :
معاملة اللّه ، ومعاملة النّفس ، ومعاملة الخلق ، ومعاملة الدّنیا، وکلّ وجه منها منقسم على سبعة ارکان .
امّا اصول معاملة اللّه تعالى فسبعة اشیاء:
اداء حقّه ، وحفظ حدّه ، وشکر عطائه ، والرّضا بقضائه ، والصّبر على بلائه ، وتعظیم حرمته ، والشّوق الیه .
واصول معاملة النّفس سبعة :
الخوف ، والجهد، وحمل الاذى ، والرّیاضة ، وطلب الصّدق والاخلاص ، واخراجها من محبوبها، وربطها فى الفقه .
واصول معاملة الخلق سبعة :
الحلم ، والعفو، والتّواضع ، والسّخاء، والشّفقة ، والنّصح ، والعدل والانصاف .
واصول معاملة الدّنیا سبعة :
الرّضا بالدّون ، والایثار بالموجود، وترک طلب المفقود، وبغض الکثرة ، واختیار الزّهد، ومعرفة آفاتها، ورفض شهواتها مع رفض الرّیاسة .
فاذا حصلت هذه الخصال بحقّها فى نفس ، فهو من خاصّة اللّه وعباده المقرّبین و اولیائه حقّا.
شرح:
در حدیث شریف فوق، امام صادق (علیه السّلام) مهارتهای زندگی را به چهار دسته تقسیم فرموده اند:
الف- مهارت خداشناسی (اصول هفتگانه تعامل با خدا):
1- ادا کردن عملی حقوق الهی
2- استمرار عمل و حفظ حدود الهی
3- شکر نعمتهای الهی
4- راضی بودن به قضای الهی
5- صبر و تحمل سختی ها
6- بزرگداشت مرزهای خدایی
7- اشتیاق برای رسیدن به خدا
ب- مهارت خود شناسی (اصول هفتگانه تعامل با خود):
1- جهاد و خودسازی
2- ترس از جهنم
3- تحمل ریاضت
4- راستی همه جانبه
5- انجام کارها فقط برای کسب رضایت الهی
6- اخراج غیر خدا از سرزمین دل
7- تنظیم همه کارها با شاقول دین، عقل و فهم
ج- مهارت مردم شناسی (اصول هفتگانه تعامل با مردم):
1- بردباری و تحمل دیگران
2- بخشندگی
3- تواضع و فروتنی
4- سخاوتمندی و کرم و بزرگواری
5- مهربانی قلبی
6- مهربانی عملی
7- انجام درست هر کاری و هر چه را برای خود خواستن برای دیگران نیز خواستن
د- مهارت دنیا شناسی (اصول هفتگانه تعامل با دنیا):
1- قناعت و راضی بودن به کمترین امکانات
2- تقسیم شادی و دارایی خود با دیگران
3- نرفتن به دنبال چیزی که نیست
4- پرهیز از زیاده خواهی
5- بی رغبتی نسبت به دنیا
6- آفت شناسی
7- فرار از خواسته های نفسانی و ریاست طلبی
و در پایان حدیث شریف فوق، حضرت امام صادق علیه السّلام اهداف سه گانه مهارتهای زندگی را چنین نام می برند:
1- بنده اختصاصی خدا شدن
2- کسب قرب الهی به عنوان بالاترین درجه خلوص و بندگی
3- عضویت در جمع عاشقان خدا
(برگرفته از مجله پیوند، شماره 388)
در خصوص مطلبی که در سایت یک شرکت فعال در زمینه موسیقی، درمورد نقدی که بر حضور یکی از کاندیداهای نمایندگی مجلس در برنامه موسیقی آن شرکت انجام شده بود، درج شده (کلیک کنید)، جهت اطلاع عمومی و قضاوت صحیح، مطالعه متن زیر مفید است:
فتوای مقام معظم رهبری در مورد استفاده از آلات موسیقی و یا اشتغال به نوازندگی در پایگاههای بسیج ویا برنامه های آن ،جهت جذب جوانان:
« استفاده از آلات و ابزار موسیقی در نواختن مطرب لهوی حرام است، و استعمال این قبیل آلات حتی در غیر موسیقی مطرب لهوی اگر مستلزم مفاسدی باشد جایز نیست. ولی استفاده از آلات موسیقی در نواختن موسیقی غیر مطرب لهوی چنانچه مفاسدی بر آن مترتب نباشد فی نفسه منعی ندارد، لیکن در هر صورت ترویج موسیقی و اهتمام و اشتغال به آن با هدفهای نظام جمهوری اسلامی منافات دارد مخصوصا اشتغال به نوازندگی در پایگاههای بسیج برای عزیزان بسیجی وجهی ندارد و صلاح نیست، جلوگیری ازمحرمات و مفاسد اجتماعی و جذب جوانان و نیروی مقاومت اسلامی راهش پرداختن به نوازندگی نیست، بلکه باید از طریق امر به معروف و نهی از منکر و کارهای فرهنگی مناسب اقدام شود، ان شاءالله موفق باشید ».
قرآن کریم:
فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما
نه چنین است. قسم به خدای تو که اینان به حقیقت اهل ایمان نمیشوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان، تنها تو را حاکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی هیچگونه اعتراضی در دل نداشته و کاملا از دل و جان تسلیم فرمان تو باشند.
(سوره نساء -آیه 65)
این نوجوان را می شناسید؟
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ (ممتحنه - 6)
آری، براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند.
برای آشنایی بیشتر با این شهید نوجوان، زندگی او، ماجرای جبهه رفتنش و متن وصیت نامه اش، این مطلب را بخوانید.